صفحه ۶۱

طلاب عنایت داشت و بچه های مردم را به درس خواندن و طلبه شدن تشویق می‎کرد؛ من یادم هست که پدر مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ عباس ایزدی امام جمعه نجف آباد از متمولین نجف آباد بود از کسانی که می‎شد بگویی با آخوند و روحانیت سر و کار ندارند، و مرحوم حاج شیخ احمد از حاج شیخ عباس خوشش آمده بود، به لطائف الحیل او را آورد اصفهان که طلبه بشود، در دهات هم می‎گشت و اشخاص را به طلبگی تشویق می‎کرد، می‎فرمود: "من اشخاص را می‎برم درس طلبگی بخوانند، مقید هم نیستم که اینها همه بمانند مجتهد بشوند،مردم فقط مجتهد نمی خواهند، بلکه اینها دو یا سه سال که بمانند یک رساله فارسی هم که بخوانند، یک معراج السعاده هم که یاد بگیرند، نمازشان را هم که بتوانند درست بخوانند، همین قدر که گلیم خود را بتوانند از آب بیرون بکشند، همین هم بسیار موثر است، اینها در دهاتشان می‎روند و این مسائل را برای مردم می‎گویند و سطح اطلاعات و معلومات دینی مردم بالا می‎آید و این در رشد مردم موثر است "؛ ایشان حتی به اداریها هم سفارش می‎کرد، می‎گفت: "بابا صبح به صبح نیم ساعت بیایید درس بخوانید بعد هم بروید سراغ کار و زندگیتان "؛ خواندن رساله فارسی و معراج السعاده و یاد دادن و تشویق به حفظ کردن سوره های کوچک قرآن جزو برنامه های ایشان بود؛ ایشان واقعا به نجف آباد و حومه آن خیلی حق دارد؛ پدر من و خیلی افراد دیگر از تربیت شدگان ایشان بودند، من هم تقریبا تربیت شده ایشان هستم، ضمنا قسمتهایی از کتاب سیوطی را نیز من در " مدرسه نوریه اصفهان " نزد ایشان خواندم؛ بعد ایشان متاسفانه در اثر مرض قند و کفگیرک از دنیا رفت و عمر زیادی نکرد(رحمه الله علیه).

س: لطفا بفرمایید مرحوم حاج شیخ احمد حججی آیا در مسائل اجتماعی - سیاسی آن زمان که ظاهرا زمان رضاشاه بود دخالت می‎کرد یا خیر؟

ج: مرحوم حاج شیخ احمد بسیار عالم روشنی بود، روحانیین دیگر در نجف آباد خیلی با مردم سر و کار نداشتند، نمازشان را در مسجد می‎خواندند و می‎رفتند، حتی کسی جرات نداشت از آقا یک مساله بپرسد؛ ولی برعکس مرحوم حاج شیخ احمد خانه اش یک سر نجف آباد بود و مسجدش یک سر دیگر، معمولا یک ساعت به غروب راه می‎افتاد برود مسجد، در بین راه به دکانهای مختلف سر می‎زد، مردم مساله

ناوبری کتاب