صفحه ۶۰۶

با آنها کارهایش را پیش ببرد.

بعد از انقلاب هم هیچ موردی نبوده که من سفارش کرده باشم به سید مهدی کاری واگذار کنند و هیچ گاه نیز عضو دفتر من نبود، بعد از انقلاب سید مهدی به سپاه رفت و پست بالایی هم داشت "عضو شورای مرکزی سپاه "، چند وقت بعد یک بار آقای خامنه ای به عنوان یکی از خدمات خود نزد من و آقای هاشمی گفت: "من سید مهدی را معرفی کردم که در سپاه باشد". این مطلب را هم که می‎گویند امام از همان اول مخالف سید مهدی بودند ثابت نیست؛ هیچ وقت مرحوم امام یک کلمه ای راجع به سید مهدی با من صحبت نکردند، سید مهدی پس از پیروزی انقلاب حدود پنج سال در شورای فرماندهی سپاه بود و کرارا با امام و سایر مسئولین بالا ملاقات می‎کرد و از کارهای سپاه و نهضتها به آنان گزارش می‎داد ولی این مسائل مطرح نبود، چطور شد که این اواخر عمر مرحوم امام این مسائل مطرح شد؟!

یک وقت این اواخر بود که آقای هاشمی رفسنجانی در یک جلسه ای در منزل ما مطرح کردند که روی سید مهدی هاشمی حساسیت هست خوب است ایشان را بفرستیم در خارج از کشور در یک سفارتخانه ای باشد و در ایران نباشد، من با تعجب به ایشان گفتم آخر این چه مطلبی است ! به زور که نمی شود فردی را به جایی فرستاد. من فکر می‎کنم ریشه قضیه هم این بود که برخی افراد برای بعد از امام نقشه می‎کشیدند و گمان می‎کردند در بیت من سید مهدی و سید هادی کارگردان اصلی قضایا می‎باشند و با وجود اینها دیگران نمی توانند به من خط بدهند، آنان می‎خواستند همان وضعیتی را که زمان امام در بیت امام داشتند در بیت من هم داشته باشند و اینها را مزاحم کار خودشان می‎دیدند؛ این بود که این مسائل را علم کردند در صورتی که سید مهدی اصلا جزو دفتر من نبود. در آن نامه نه صفحه ای هم من این مطلب را به مرحوم امام نوشتم که اگر سید مهدی را پیش من تکه تکه هم بکنند من اختیار بیتم را دست کسی نمی دهم. اینها خودشان با سید مهدی قبلا کار می‎کردند و اصلا این مسائل مطرح نبود، وزارت اطلاعات، آقای فلاحیان و دیگران در فعالیتهای خارج از کشور با افراد سید مهدی فعالیت داشتند، خانه و امکانات در اختیار اینها می‎گذاشتند، به اینها برای فعالیتهای خارج از کشور حکم ماموریت می‎دادند، آقای حسنی از رفقای سید مهدی که بعدا او را بازداشت کردند و بازداشتها و

ناوبری کتاب