جاهایی داشته و اطلاعاتی داشته است و ما بی خبر بودیم؛ و این نشان میداد که آقایان مدتها پیش از نامه 1/6 و 1/8 که در فروردین ماه 68 اتفاق افتاد تصمیم خود را گرفته بودند و در تلاش بودند که زمینه ذهنی برای امام هم فراهم کنند؛ حتی تحرکات آنها قبل از جریانات سال 68 علنی شده بود، از جمله در همان ایام بود ( 67/11/29) که بعضی از دوستان قدیمی ما یعنی آقایان مهدی کروبی و امام جمارانی و زیارتی را هم تحریک کردند که آن نامه تند و سراپا کذب و تهمت را خطاب به اینجانب بنویسند؛ و چنانکه شنیدم بعضی از افراد منسوب به بیت اینجانب را هم که با احمد آقا رفیق و مرتبط بودند به ملاقات مرحوم امام برده بودند تا مطالب دروغی را علیه من و بیت من به امام گزارش بدهند؛ و شنیده شد که بعضی از آقایان به عنوان اعتراض علیه من عمامه خود را نزد امام به زمین زده و با حالت گریه و انابه معظم له را تحت تاثیر قرار داده اند.
پیشنهاد خاتمه جنگ و وارد نشدن در خاک عراق
س: حضرتعالی از چه وقت نظر داشتید که جنگ خاتمه پیدا کند و از چه وقت مرحوم امام نظرشان بر این قرار گرفت که قطعنامه 598 را بپذیرند؟
ج: آن زمان که صدام کشور ایران را اشغال کرد ما نظر مان مثل همه این بود که باید جنگید و آنها را از کشور بیرون کرد، ولی وقتی که خرمشهر را فتح کردیم و اینها را بیرون راندیم احساس کردیم که نیروها بخصوص ارتش انگیزه داخل شدن در خاک عراق را ندارند، خودشان میگفتند: ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولی حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم این کشور گشایی است و انگیزه نداشتند، روی همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هر کاری میخواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست، آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول میدادند و منت ما را هم میکشیدند و شرایطآماده بود، ولی آقایان فکر میکردند که الان میرویم عراق را میگیریم، صدام را نابود میکنیم. بالاخره من از همان وقت نظرم این بود که جنگ را به یک شکلی خاتمه