صفحه ۵۸۹

جاهایی داشته و اطلاعاتی داشته است و ما بی خبر بودیم؛ و این نشان می‎داد که آقایان مدتها پیش از نامه ‏1/6 و 1/8 که در فروردین ماه 68 اتفاق افتاد تصمیم خود را گرفته بودند و در تلاش بودند که زمینه ذهنی برای امام هم فراهم کنند؛ حتی تحرکات آنها قبل از جریانات سال 68 علنی شده بود، از جمله در همان ایام بود ( ‏67/11/29) که بعضی از دوستان قدیمی ما یعنی آقایان مهدی کروبی و امام جمارانی و زیارتی را هم تحریک کردند که آن نامه تند و سراپا کذب و تهمت را خطاب به اینجانب بنویسند؛ و چنانکه شنیدم بعضی از افراد منسوب به بیت اینجانب را هم که با احمد آقا رفیق و مرتبط بودند به ملاقات مرحوم امام برده بودند تا مطالب دروغی را علیه من و بیت من به امام گزارش بدهند؛ و شنیده شد که بعضی از آقایان به عنوان اعتراض علیه من عمامه خود را نزد امام به زمین زده و با حالت گریه و انابه معظم له را تحت تاثیر قرار داده اند.

پیشنهاد خاتمه جنگ و وارد نشدن در خاک عراق

س: حضرتعالی از چه وقت نظر داشتید که جنگ خاتمه پیدا کند و از چه وقت مرحوم امام نظرشان بر این قرار گرفت که قطعنامه 598 را بپذیرند؟

ج: آن زمان که صدام کشور ایران را اشغال کرد ما نظر مان مثل همه این بود که باید جنگید و آنها را از کشور بیرون کرد، ولی وقتی که خرمشهر را فتح کردیم و اینها را بیرون راندیم احساس کردیم که نیروها بخصوص ارتش انگیزه داخل شدن در خاک عراق را ندارند، خودشان می‎گفتند: ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولی حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم این کشور گشایی است و انگیزه نداشتند، روی همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هر کاری می‎خواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست، آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول می‎دادند و منت ما را هم می‎کشیدند و شرایطآماده بود، ولی آقایان فکر می‎کردند که الان می‎رویم عراق را می‎گیریم، صدام را نابود می‎کنیم. بالاخره من از همان وقت نظرم این بود که جنگ را به یک شکلی خاتمه

ناوبری کتاب