صفحه ۵۸۵

هزار و هفتصد نفر رای داشته،و پیدا بود که این نیروهایی که در فاو هستند همه رای می‎دهند و این اعلام لو داد که در فاو هزار و هفتصد نفر نیرو بیشتر نیست و باعث شد که صدام حمله کرد و فاو را گرفت بعد آمد به شلمچه هم حمله کرد و دو باره تا نزدیکی اهواز آمد، ما میلیاردها تومان در فاو خرج کرده بودیم که همه به دست صدام افتاد؛ من در خاتمه آن نامه نوشتم:

"... در خاتمه با کمال معذرت از اطاله کلام به عرض می‎رساند در اثر حساسیت وضع فعلی و پیچیدگی مسائل کشور و انقلاب و بالاتر از همه مشکلات جهان اسلام و مسلمین از یک طرف و از طرف دیگر کثرت توقعات و انتظارات جهان اسلام از حضرتعالی، سران سه قوه کشور هم کارشان زیاد است و هم در برخی مسائل تخصص ندارند و نمی شود همه امور به آقایان محول باشد، می‎گویند پیامبر اکرم (ص) ده نفر مشاور از قبایل مختلف داشتند، لذا بسیار مناسب است ده نفر از صاحبان فکر و بصیرت در زمینه مسائل مختلف از جنگ و اقتصاد و سیاست با رعایت تعهد بتدریج شناسایی و انتخاب شوند، ضمنا یکی دونفر از کسانی که به انقلاب و اسلام اعتقاد دارند و از جهاتی مخالف خوانی می‎کنند در میان آنان باشند تا افکار در اثر برخورد پخته شود و سعی شود از افراد غیر شاغل فارغ البال که فرصت بحث و فکر داشته باشند انتخاب شوند و کار آنان فقط فکر در مسائل کشور و ارائه طرح و خطوط کلی در زمینه مسائل اجرائی باشد".

(پیوست شماره 127)

علی ای حال در آن وقت اشکال مهم این بود که صدام در هر حمله ای اطاق جنگ داشت و افسران عالی رتبه حضور فعال داشتند و خودش هم می‎آمد در جبهه، ولی در کشور ما مسائل با تلفن می‎خواست حل شود، آقای خامنه ای که رئیس جمهور بود چندان در مسائل جنگ دخالت نداشت، آقای میرحسین موسوی نخست وزیر هم عملا صاحب رای نبود و هر چه می‎گفتند باید انجام می‎داد، عملا آقای هاشمی و احمد آقا هر چه تصمیم می‎گرفتند عملی می‎شد، حتی گاهی آقای موسوی نخست وزیر از سوی خودش کاری می‎کرد آنها به او تشر می‎رفتند، گاهی اوقات که ارتش و سپاه با هم درگیر بودند یا فرمانی می‎آمد که آمادگی اجرای آن را نداشتند یا به نظر آنها

ناوبری کتاب