و تهدیدهای تو خالی در رسانه ها ی گروهی و نماز جمعه ها تحویل خلق الله داده میشود که باعث تعجب حاضرین در جبهه ها میشود، و تمام قصورات و تقصیرات زیر پوشش تبلیغات قرار میگیرد و افراد مقصر یا خاطی هیچ گونه احساس ترس یا نگرانی نمی کنند و یا به گردن یکدیگر میاندازند و مرتبا خطا روی خطا و شکست روی شکست نصیب انقلاب و مردم میشود".
مثلا در یک عملیات صدام گفته بود ما چهار هزار از ایران را کشته ایم بعد در رادیو تلویزیون ما گفتند اصلا ما چهار هزار نفر بیشتر نیرو در آن قسمت نداشته ایم،اتفاقا همین مطلب را به امام گزارش داده بودند و ایشان در سخنرانی خود گفته بودند که صدام ادعا کرده که ما چهار هزار نفر از ایرانیها را کشته ایم در حالی که ما اصلا چهارهزار نفر در آن منطقه نیرو نداشته ایم ! بعد از خود جبهه -از بعضی فرماندهان و کسانی که حضور داشتند- آمدند به من گفتند: "این مطلب خلاف واقع است، ما هفتاد هشتاد هزار نفر نیرو در آن قسمت داشته ایم و چهار هزار نفر از آنها شهید شده اند"؛ من دیدم این مساله در روحیه بعضی از نیروها اثر خیلی بدی داشته است لذا رفتم تهران و به امام گفتم:"آقا این گزارشها را بدون تحقیق نگویید،شما میفرمایید ما چهار هزار نفر بیشتر نیرو نداشته ایم در حالی که این مطلب خلاف واقع است "، ایشان گفتند: "بله معلوم میشود اینها گزارش غلط به من داده اند".
نمونه دیگر اینکه وقتی نیروها را از فاو بیرون کشیدند فرستادند طرف حلبچه، نتیجه کار این شد که فاو خالی شد و صدام آمد به راحتی فاو را گرفت، بعد به شلمچه حمله کرد و چندین هزار نیرو را هم در آنجا از بین برد. تصرف حلبچه کار خوبی نبود و باعث شد که صدام به آنجا حمله کند و مردم آنجا را با شیمیایی قتل عام نماید. چنانکه گفته شد حدود پنج هزار نفر از مردم محلی در حلبچه کشته شدند، و من در آن هنگام برای همدردی با آنان یک مجلس سوگواری به نام شهدای حلبچه در مسجد اعظم قم تشکیل دادم و از همه طبقات و حتی از دفتر مرحوم امام در آن شرکت کردند. اصلا خالی کردن فاو و فرستادن نیروها به حلبچه کار پخته ای نبود، و بیشتر از همه قضیه انتخابات قضایا را لو داد، در همان وقت انتخابات بود، در رسانه ها اعلام کردند که فاو