صفحه ۵۸۳

هاشمی و ایشان هم گاهی با تلفن می‎خواستند جنگ را فرماندهی کنند، من در ادامه آن نامه این مطالب را هم نوشته بودم که:

"در حال حاضر شاید راهی جز تحمل وضع دلخراش موجود نباشد ولی اگر دو سال قبل با وسعت نظر به تذکرات و درد دل فرماندهان متعهد و رزمندگان عزیز که متاسفانه اکثر آنان با دلی پر درد به شهادت رسیدند توجه شده بود فرصتها از دست نمی رفت و امروز راههای پیشرفت بر ما مسدود نمی شد، ولی چه کنیم که غرور بعضی مسئولین بالا و بی اعتنایی آنان به نظرات دیگران کار را به اینجا رساند، از حدود دو سال پیش تا حال بسیاری از افراد مخلص ارتش و سپاه و نمایندگان مجلس و افراد روشن و بصیر و متعهد نسبت به تحولات سپاه و ارتش و روش جنگ و اشکالات کار گفتند و نوشتند که از حد خارج بود و ممکن بود که از افکار آنان استفاده کرد ولی کسی به آنان توجه نکرد و نتوانستند درد خود را که از نزدیک در جبهه ها مشاهده کرده یا از زبان فرماندهان بالا و پایین شنیده بودند به اطلاع حضرتعالی برسانند، و هر وقت تصمیمی می‎گرفتند مسئولین که حیثیت خود را نزد حضرتعالی و مردم در مخاطره می‎دیدند جوی می‎ساختند که آنان موفق نشوند، و گذشت آنچه گذشت و باز هم می‎گذرد.

دو نامه مختصر ضمیمه، نمونه کوچک از نامه های زیادی است که بعد از هر حمله و شکستی فرماندهان رده دو و سه جبهه ها به اینجانب می‎نویسند و با نگرانی شدید و شک در مشروعیت کار خود به اینجانب مراجعه می‎کنند، و من آنچه توانسته ام با صحبتهای خصوصی و عمومی خطاها و اشتباهات و سهل انگاریهای آقایان و فرماندهان بالا را توجیه کرده ام، ولی هنگامی که می‎گویند واقعیات تلخ و سهل انگاریها را عینا برای آقایان گفته ایم و تذکر داده ایم ولی توجه نکرده اند یا اینکه گناهان را به گردن یکدیگر انداخته اند در این صورت چه باید کرد، و در جواب آنان چه باید گفت ؟ وقتی که بعضی از افراد سابقه دار و متعهد از مسئولین سپاه می‎آیند و می‎گویند به داد سپاه برسید که سپاه در حال انفجار است جواب آنان چیست ؟

... معمولا بعد از هر شکستی که بالاخره همه می‎فهمند، به جای بررسی دقیق شرایط و عوامل آن و استفاده از تمام نظریات و انتقادات فرماندهان جزء و رزمندگانی که شاهد قضایا و مصائب بوده اند، یک سری خلاف واقعها و پیروزیهای خیالی

ناوبری کتاب