خیلی وضعشان بد بود مخصوصا من که سطح زندگیمان در سطح خیلی نازلی بود.
س: روابط مرحوم حاج شیخ عبدالکریم با مردم عادی چگونه بود؟
ج: ایشان میآمدند در صحن حضرت معصومه (س) نماز جماعت میخواندند، مردم همه میآمدند نماز میخواندند؛ و همان وقت آیت الله حاج سید احمد خوانساری هم داخل مدرسه فیضیه نماز جماعت میخواند، حاج سید احمد تقریبا چهارصد پانصد طلبه پشت سرش نماز میخواندند، برای نماز حاج شیخ صحن کوچک پر میشد ولی بیشتر مردم عادی بودند، و به محض اینکه سلام نمازش را میداد سوار الاغش میشد و میرفت وگرنه مردم میریختند دورش؛ ولی اینکه منزل و بیت ایشان چگونه اداره میشد من خبر ندارم.
بازگشت به اصفهان
من حدود ده ماه در قم در مدرسه حاج ملاصادق ماندم، در این مدت هم نزد مرحوم آقای منصور ادبیات میخواندم و هم نزد مرحوم آقای ریاضی " شرایع " میخواندم، بعد دیگر نتوانستم بمانم، برگشتم اصفهان، در اصفهان دو هفته یک بار میرفتم نجف آباد، یک بقچه نان و یک مقدار ماست و سنجد و گردو و مانند اینها میآوردم و یکی دو هفته با اینها میگذراندم، اما در قم این امکانات نبود، لذا نتوانستم قم بمانم و به اصفهان رفتم؛آن وقت حوزه اصفهان دایر بود، مردم هم وجوهات میدادند، اما مرحوم حجه الاسلام آقای حاج ملاحسینعلی صدیقین نماینده مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی وجوهاتی را که میگرفت میفرستاد نجف، البته معروف بود که مردم در ابتدا کمتر وجوهات میدادند و مرحوم آقا سید ابوالحسن بتدریج مردم را به وجوهات دادن عادت داد؛ من در مدرسه جده بزرگ اصفهان ساکن بودم، با حجه الاسلام آقای حاج شیخ ابوالقاسم مسافری که الان در نارمک تهران مسجد دارند هم حجره بودیم، من شرح لمعه میخواندم و ایشان گو یا سیوطی میخواند، در هر ماه از محل موقوفه مدرسه به هر حجره چهار قران میدادند، در واقع