داشتند و در حقیقت از من بازجویی میکردند از جمله گفتند: "شما به آقای محتشمی گفته اید مردم به ولایت فقیه رای داده اند نه به ولایت احمد آقا"، و باز میگفت: "شما به آقای خامنه ای هم گفته اید من حاضرم با امام تا لب جهنم بروم ولی حاضر نیستم به جهنم بروم "؛ -معلوم شد هر دونفر صحبت مرا منتقل کرده اند!- من به احمد آقا گفتم: "واضح است که مردم به ولایت فقیه رای دادند نه به ولایت شما"؛ احمد آقا گفت: "آیا امام میخواهند جهنم بروند؟" من گفتم: "ایشان نمی خواهند جهنم بروند ولی این کارها که در زندانها به نام امام انجام میشود به عقیده من جهنم دارد و من نمی توانم روی آنها صحه بگذارم ".
کودتای خزنده یا خطر انزوای نیروهای انقلاب
س: حضرتعالی مکررا در صحبتهایتان به دستهای مرموز و کودتای خزنده برای کنار زدن نیروهای انقلاب اشاره داشتید، لطفا بفرمایید در آن زمان چه خطری را در این زمینه احساس میکردید؟
ج: همین که الان هم احساس میکنیم و گوشه ای از آثار آن را داریم میبینیم، افرادی که اصلا انقلاب را مسخره میکردند و حاضر نبودند یک قدم بردارند، کسانی که میگفتند مگر میشود با شاه مبارزه کرد، و به ما میگفتند شما دیوانه اید که دارید این کارها را میکنید،اینها کم کم داشتند صاحب قدرت میشدند و بچه های انقلابی را به بهانه های واهی کنار میگذاشتند، به قول امروزیها اپورتونیست ها و فرصت طلبها میآمدند سر کار و افراد خوب کنار گذاشته میشدند، این اسمش " کودتای خزنده " است که در همه انقلابها به یک شکلی تکرار میشود، این بیان همان جمله معروف است که میگویند: " انقلاب فرزندان خود را میخورد"؛ البته مرحوم محمد ما با این تعبیر مخالف بود، او میگفت که: "این افراد فرصت طلب هستند که پس از به ثمر رسیدن انقلاب میآیند بچه های انقلاب را داغون میکنند و گناه آن را به گردن انقلاب میاندازند"!.
بالاخره این یک واقعیتی بود که ما میدیدیم بچه های خوب به بهانه های واهی