صفحه ۵۳۴

س: اشکالی که به حضرتعالی گرفته می‎شود همین است که چرا به خاطر مسائل جزئی این قدر ناراحت می‎شدید و شب خوابتان نمی برد، خوب در اداره یک حکومت وجود یک سری مشکلات جزئی طبیعی است.

ج: مسائل جزئی نبود، مثلا فرض کنید چند نفر رادارند می‎کشند با اینکه بجا نیست،یا اینکه اموالی را مصادره می‎کنند و راه بهتری برای برخورد با قضیه وجود دارد، یا در یک عملیات به خاطر بعضی از خودسریها که من از آن خبر داشتم عده ای از جوانهای مردم را دارند به کشتن می‎دهند که می‎توان از آن جلوگیری نمود، آیا اینها مسائل جزئی است ؟! آیا این فرمایش امیرالمومنین (ع) در خطبه بیست و هفتم نهج البلاغه نیست که برای اینکه یک دستبند را از دست یک زن ذمیه یا خلخال را از پای او درآورده اند برآشفته می‎شود و می‎فرماید: "فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا" : "اگر یک فرد مسلمان از این غصه بمیرد من او را مذمت نمی کنم "،آن وقت اگر می‎دیدیم یک قاضی هشت نفر را بیجا اعدام می‎کند، یا اموالی را بیجا مصادره می‎کند،آیا من که جزو مسئولین و پایه گزاران انقلاب بودم می‎توانستم بی تفاوت باشم ؟! می‎گویند عمر که خلیفه شد نصف شب آمده بود در کوچه های مدینه می‎گشت، داروغه گفت: "حضرت خلیفه روز این همه زحمت می‎کشند شب را استراحت کنند"، عمر گفت: "تو چه می‎گویی ؟! اگر گوسفندی را در کنار شط فرات از یک کشاورزی به غصب بگیرند در روز قیامت من باید جواب بدهم !" خوب این حکومت عمر است، ما که داعیه حکومت علی (ع) را داریم چه باید بکنیم ؟!

س: جریان صحبت شما با آقای محتشمی در آن موقع چه بوده است ؟

ج: وقتی که ایشان وزیر کشور شدند شروع کردند استانداران و فرمانداران را تعویض کنند و پیدا بود برای انتخابات این عمل انجام می‎شود و خطی برخورد می‎شد. شبی آقای محتشمی از اراک برگشته بود و شب نماز مغرب و عشا را در منزل با من خواندند و من راجع به تعویض بعضی از استانداران اعتراض کردم و به ایشان گفتم: "مردم به ولایت فقیه رای دادند نه به ولایت حاج احمد آقا"؛ تا اینکه در جریان قضایای سید مهدی، روزی که حاج احمد آقا نزد من آمدند و ملاقاتی سه ساعته با من

ناوبری کتاب