س: اشکالی که به حضرتعالی گرفته میشود همین است که چرا به خاطر مسائل جزئی این قدر ناراحت میشدید و شب خوابتان نمی برد، خوب در اداره یک حکومت وجود یک سری مشکلات جزئی طبیعی است.
ج: مسائل جزئی نبود، مثلا فرض کنید چند نفر رادارند میکشند با اینکه بجا نیست،یا اینکه اموالی را مصادره میکنند و راه بهتری برای برخورد با قضیه وجود دارد، یا در یک عملیات به خاطر بعضی از خودسریها که من از آن خبر داشتم عده ای از جوانهای مردم را دارند به کشتن میدهند که میتوان از آن جلوگیری نمود، آیا اینها مسائل جزئی است ؟! آیا این فرمایش امیرالمومنین (ع) در خطبه بیست و هفتم نهج البلاغه نیست که برای اینکه یک دستبند را از دست یک زن ذمیه یا خلخال را از پای او درآورده اند برآشفته میشود و میفرماید: "فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا" : "اگر یک فرد مسلمان از این غصه بمیرد من او را مذمت نمی کنم "،آن وقت اگر میدیدیم یک قاضی هشت نفر را بیجا اعدام میکند، یا اموالی را بیجا مصادره میکند،آیا من که جزو مسئولین و پایه گزاران انقلاب بودم میتوانستم بی تفاوت باشم ؟! میگویند عمر که خلیفه شد نصف شب آمده بود در کوچه های مدینه میگشت، داروغه گفت: "حضرت خلیفه روز این همه زحمت میکشند شب را استراحت کنند"، عمر گفت: "تو چه میگویی ؟! اگر گوسفندی را در کنار شط فرات از یک کشاورزی به غصب بگیرند در روز قیامت من باید جواب بدهم !" خوب این حکومت عمر است، ما که داعیه حکومت علی (ع) را داریم چه باید بکنیم ؟!
س: جریان صحبت شما با آقای محتشمی در آن موقع چه بوده است ؟
ج: وقتی که ایشان وزیر کشور شدند شروع کردند استانداران و فرمانداران را تعویض کنند و پیدا بود برای انتخابات این عمل انجام میشود و خطی برخورد میشد. شبی آقای محتشمی از اراک برگشته بود و شب نماز مغرب و عشا را در منزل با من خواندند و من راجع به تعویض بعضی از استانداران اعتراض کردم و به ایشان گفتم: "مردم به ولایت فقیه رای دادند نه به ولایت حاج احمد آقا"؛ تا اینکه در جریان قضایای سید مهدی، روزی که حاج احمد آقا نزد من آمدند و ملاقاتی سه ساعته با من