دنبال این قضیه بود، از جمله کارهایی که آقای ابراهیمی کرد این بود که در نجف آباد یک کارخانه ای را که مصادره کرده بودند ایشان حکم آن را از امام گرفت که پشتوانه این مرکز باشد؛ البته من خیلی دل خوشی از این کار نداشتم برای اینکه صاحب آن کارخانه را که فردی یهودی بود اعدام کردند و اموال او را مصادره کردند و این کار صحیح و خوشایندی نبود، برای اینکه در فقه ما هست که اگر کسی فرضا از ذمه خارج شود مال او از ذمه خارج نمی شود، و یادم هست که در مصادره آن آقای مومن و دادگاه عالی قم هم اشکال کرده بودند، ولی خوب این کار را کرده بودند؛ یکی دیگر از کارهایی که حاج شیخ حسن ابراهیمی کرد این بود که زمینهای زیادی را در مقابل بیمارستان شهید بهشتی قم خریداری کرد، اینها را به بیست و هفت میلیون تومان از بودجه مدرسه خرید، همچنین طلابی که از خارج میآمدند برای رفت و آمد نیاز به دلار و ارز داشتند که ما آن وقت با هماهنگی نخست وزیری و آقای میرحسین موسوی تهیه میکردیم. بعد که این جریانات پیش آمد گو یا رفته بودند پیش آقای خامنه ای، حالا یا ایشان یا کسانی که در دفتر ایشان بوده اند، چنانکه نقل شد، گفته بودند: "اگر به اسم آقای منتظری و زیر نظر ایشان باشد ما این پولها و مخارج را نمی دهیم باید اسم فلانی نباشد!". بعد هیات امنای آنجا آقای محفوظی را که خودشان عضو بودند واسطه کرده بودند که بیایند با من صحبت کنند، آقای محفوظی آمد اینجا و گفت: "شما مسئولیت این تشکیلات را واگذار کنید، شما بنویسید اصلا من موسس این تشکیلات نبوده ام و ریاست عالیه اینجا را نداشته ام !"، من گفتم: "آخر این چه حرفی است ! من که همه کاره این تشکیلات بوده ام و ریاست عالیه اینجا را داشته ام، این چه حرف دروغی است که بنویسم !" گفت: "پس شما اینجا را محول کنید، چون اگر ارز نباشد اینجا میخوابد، اینجا باید پشتوانه و اعتبار دولت را داشته باشد و آنها هم گفته اند تا اسم فلانی هست ما همکاری نمی کنیم ".آقای محفوظی گفت: "شما که از قائم مقامی رهبری استعفا داده اید از این مدرسه هم صرف نظر کنید!"، گفتم:"من چه استعفایی داده ام ؟ کسی به من مقامی نداده بود که به او استعفا بدهم،خبرگان گواهی داده بودند که مردم بعد از امام خمینی به فلانی علاقه دارند، خوب مردم اگر علاقه دارند که این مقام هست و اگر علاقه ندارند که این مقام نیست، کسی مرا نصب نکرده بود که از آن استعفا بدهم، من نه استعفا داده ام و نه الان داعیه چیزی را دارم که دنبال آن بدوم