صفحه ۵۰۵

دانشکده پزشکی قم

س: گو یا حضرتعالی در تاسیس دانشکده پزشکی قم هم نقش داشتید، در این رابطه هم اگر چیزی در خاطرتان هست بفرمایید.

ج: بله کلنگ آنجا را من به زمین زدم و به آقای محمد محمدی آهن فروش گفتم بیست میلیون تومان به آنجا کمک کرد، البته آن وقت بیست میلیون تومان خیلی ارزش داشت. درختهای خیابانهای محل را نیز آقای حاج غلامعلی رستمی بنا به گفته من از نجف آباد آورد و در آنجا کاشتند.

س: آقای محمدی چه کسی بود؟

ج: ایشان یک مهندس بود اما در کار صادرات و واردات آهن کار می‎کرد، خیلی ثروتمند بود و خیلی هم آدم خیری بود، هر جا می‎گفتی احتیاج به پول هست کمک می‎کرد، وجوهات مالش را هم می‎داد، یک بار آمد حساب کرد شصت و سه میلیون تومان وجوهات داد، خودش می‎گفت: "من تمام اموالم را حساب کرده ام به همه بچه هایم نیز به اندازه کفافشان داده ام و الان سیصد و هفتاد میلیون تومان سرمایه دارم که می‎خواهم در امور خیریه مصرف کنم ". نظرش این بود که بیاید نزدیک امامزاده شاه جمال قم یک زمینی را برای آسایشگاه معلولین و سالمندان و افراد بیچاره بسازد، می‎گفت: "من پیرمرد هستم زحمت کشیده ام و این پولها را جمع کرده ام و می‎خواهم آخر عمرم یک خدمتی کرده باشم "، در مسائل اقتصادی هم وارد و متخصص بود، می‎گفت: "من رفته ام از خارج آهن تنی دویست و شش دلار وارد کرده ام ولی از طرف وزارت بازرگانی رفته اند تنی دویست و سی و نه دلار قرارداد بسته اند، من به آنها می‎گویم من متخصص این کار هستم، پول هم از شما نمی خواهم، حداقل با من که در این کار متخصص هستم مشورت می‎کردید نه اینکه یک نفر بی تجربه و ناوارد را بفرستید و این همه ارز مملکت را به جیب آنها بریزید"؛ خلاصه بر سر این مسائل و رقابتهایی که برخی افراد با او داشتند دادستانی را واداشتند که با او برخورد کرد، او هم ناراحت شد و همه چیزش را برداشت و رفت خارج،البته بعد هم از خود دادستانی گفتند اشتباه شده و سوءتفاهم بوده و حق با اوست، ولی خوب دیگر چه

ناوبری کتاب