اسعد بن زراره و مصعب بن عمیر را مامور کردند که در مدینه نماز جمعه تشکیل دهند.در اولین نماز جمعه ای که آنها خواندند چهل نفر شرکت داشتند، روی همین اصل عقیده شافعیه این است که حداقل افراد برای اقامه نماز جمعه چهل نفر است چون اولین نماز جمعه با چهل نفر تشکیل شد؛ تا اینکه پیامبر اکرم (ص) مهاجرت کردند به مدینه، روز دوشنبه آن حضرت وارد محله قبا شدند، بعد در محله قبا تا روز جمعه برای دید و بازدید ماندند، بعد حرکت کردند برای مرکز مدینه، هنگام ظهر رسیدند به جایی که اکنون به اسم " مسجد الجمعه " یا " مسجد الماه " معروف است، پیامبر(ص) در آنجا به همراه صد نفر نماز جمعه را اقامه فرمودند و از آنجا پایه نماز جمعه گذاشته شد، در حقیقت زیربنای حکومت اسلام نماز جمعه بود و تشکل مسلمین از همین جا شروع شد. من در نجف آباد به ذهنم آمد که برای تشکیل حکومت اسلامی چرا ما از چنین مساله مهمی غفلت داریم، بعد با رفقا مشورت کردیم که شروع آن را بگذاریم برای ماه مبارک رمضان که توجه مردم به مساجد بیشتر است، بالاخره اولین جمعه ماه مبارک رمضان نماز جمعه اقامه کردیم، خیلی اثر خوبی هم داشت، این نماز جمعه آن قدر جای خود را باز کرد که همه نیروهایی که به انقلاب علاقه مند بودند از اصفهان و شهرستانهای اطراف میآمدند؛ سرهنگ صدقی رئیس ساواک اصفهان گفته بود: " منتظری در نجف آباد یک پایگاه مخالفت با رژیم درست کرده به اسم نماز جمعه !"، راست هم میگفت و از این مساله خیلی ناراحت بودند؛ و چون من دیدم این مساله خیلی موثر است یک نامه نوشتم به مرحوم امام در نجف که شما با آیت الله خوئی توافق کنید و دستور دهید که در شهرستانهای مختلف ایران توسط افراد موجه نماز جمعه تشکیل شود که فواید بسیاری دارد، بدین گونه که در هر شهری علمای آن شهر با توافق خودشان موجه ترین فرد را برای امامت جمعه تعیین کنند و همه در نماز جمعه او حاضر شوند؛ بعد ایشان به این مضمون جواب دادند که: "مثل اینکه شما به آخوندها خیلی خوشبین هستید و هنوز آنها را نشناخته اید!"اگر چه به نظر من اگر ایشان با آیت الله خوئی اقدام میکردند در همان شرایط هم زمینه تشکیل آن بود، حتی ما در زندان و تبعید هم وقتی شرایط فراهم میشد و مانع نمی شدند نماز جمعه را میخواندیم.
بعد از انقلاب هم من به مرحوم امام گفتم الان که قدرت دست شماست دستور