بعد از این قضیه من شبها میرفتم در جلسات آقایان شرکت میکردم به عنوان مستمع آزاد اما نظر هم میدادم، یک شب من یادم هست برای یک موضوعی صحبت شد دیدم همه کارها را بین خودشان تقسیم میکنند، در آن وقت تقریبا مرحوم آیت الله دکتر بهشتی سخنگو و کارگردان بود، آقایان مهندس بازرگان، دکتر یزدی، قطب زاده، بنی صدر و آیت الله طالقانی هم جزو شورای انقلاب بودند، البته آقای طالقانی در جلسات کم شرکت میکردند، آقای طالقانی در مجلس خبرگان هم کم شرکت میکرد، عضو رسمی بودند ولی مرتب شرکت نمی کردند، شبی من به مرحوم آقای بهشتی گفتم: "مگر شما ده دوازده نفر فقط مغزهای متفکر این کشور هستید، دیگر در این کشور آدم نیست که همه مسائل را به یکدیگر محول میکنید که در نتیجه کارها متراکم میشوند و بسا بعضی زمین میمانند!" گفتند: "آخه چه کسی هست ؟" گفتم: "من برای شما میشمارم "، ایشان گفتند: "ما چند نفر مهندس برای فلان کار میخواهیم "، من بیست و هفت نفر مهندس به ایشان اسم دادم که میتوانستند در انجام آن کار کمک کنند.
مرحوم محمد ما به مناسبتی میگفت بعضیها خیال میکنند در کشور آدم نیست و قحطالرجال است، ولی در کشور قحطالرجال نیست در کشور جهل الرجال است، در کشور ما این همه نیروهای انقلابی و فهمیده وجود دارد آخر محصور کردن همه کارها در چهارپنج نفر کار درستی نیست.
تحصن در دانشگاه تهران
س: جریان تحصن در دانشگاه تهران به هنگام نخست وزیری بختیار -که در اعتراض به تاخیر ورود امام به ایران صورت گرفت - به ابتکار چه کسی بود و چه پیامدهایی به دنبال داشت ؟ لطفا جزئیات این قضیه را بیان بفرمایید.
ج: به طورکلی این جریان به پیشنهاد من بود، چون بنا بود که امام به ایران بیایند و مقدمات کار هم فراهم شده بود ولی بعدا معلوم شد که دولت بختیار از آمدن امام جلوگیری به عمل آورده، ما این تحصن را راه انداختیم تا دولت بختیار را تحت فشار