فصل هفتم " انفجار نور " (1363 - 1357 ه. ش)
آزادی از زندان و استقبال مردم قم
س: ما راجع به دوران زندان حضرتعالی گفتگو کردیم،اکنون بپردازیم به ادامه قضایا، لطفا بفرمایید آزادی حضرتعالی از زندان چگونه بود و درآن فضای انقلاب در تهران و قم چگونه از شما استقبال شد؟
ج: همان طور که قبلا هم اشاره کردم مرا در تهران آزاد نکردند، بلکه شبانه با یک ماشین مدل بالا خیلی با احترام آوردند قم در منزل، و احتمالا این برنامه ساواک بود که به یک شکلی مرا بیاورند که با مردم برخورد نکنم؛ اما در قم وقتی فهمیدند که مرا آورده اند هر روز جمعیت زیادی برای دیدن من میآمدند،در یکی از این روزها من آمدم در خیابان چهارمردان تا برای مردم صحبت کنم، از تهران هم جمعیت زیادی آمده بود، در آن روز آقای حاج سید حسین موسوی تبریزی و آقای دکتر شیبانی از طرف من صحبت کردند، بعدا خود من هم مقداری صحبت کردم و از حضور مردم تشکر کردم؛ در منزل برای دیدار من جمعیت خیلی زیادی از طبقات و اقشار مختلف مردم میآمدند، از گروهها و دسته جات هم افرادی به نمایندگی میآمدند، خلاصه استقبال خوبی از سوی مردم صورت گرفت و در سخنرانیها و نشستها در جهت تداوم نهضت و راههای تسریع در پیروزی آن صحبت میشد.
شبی مادر رضاییها -که سه فرزندش به نامهای احمد، حسین و مهدی رضایی در اثر درگیری با رژیم شاه شهید شده بودند- با چند نفر از طرف سازمان مجاهدین خلق آمدند، در همان جا من یک نصیحتی دوستانه به آنها کردم که خوششان نیامد، من به آنها گفتم: "دوستانه یک حرف به شما بزنم و آن اینکه الان در شرایط کنونی صحبت از سازمان و گروه کردن در جامعه بردی ندارد، شما بیایید خودتان را با ملت و نهضت امام خمینی پیوند بزنید، اگر بخواهید خودتان را به عنوان یک گروه و دسته جدا کنید جامعه شما را نمی پذیرد، چون تندیهایی شده که این تندیها افراد را زده کرده و هضم شدن در جامعه به نفع شماست "، یکدفعه مادر رضاییها ناراحت شد و گفت: "شما دارید خون بچه های ما را پایمال میکنید!"، گفتم: "من از راه خیرخواهی دارم