صفحه ۴۰۱

آدمهایی که خدمتگزارند به این شکل برخورد می‎کنید! رئیس دادگاه تجدید نظر سرلشگری بود به نام " تاج الدینی " اهل کرمان، بعد از دادگاه آمد نشست و گفت اصلا شما چه می‎گویید؟ من هم یک مقدار برای او در مورد استقلال کشور و اینکه الان آمریکاییها در ایران دارند چه می‎کنند و چقدر مستشار نظامی دارند و این یک تحقیر است برای ما و عواقب سوء این سیاستها را برای او توضیح دادم، دیدم اشک در چشمانش جمع شد و گفت آقا ما اینجا زندان هستیم و از این چیزها خبر نداریم، یک پرونده را جلوی ما می‎گذارند و ما مجبور هستیم روی آن نظر بدهیم، بعد شروع کرد به معذرت خواهی از اینکه ما را محکوم کرده اند.

خلاصه اینکه ما همیشه خیلی محکم حرفهای خودمان را می‎زدیم، در دادگاه بدوی هیات قضات سه نفر بودند در دادگاه تجدید نظر پنج نفر می‎شدند، راجع به وکیل هم می‎گفتیم ما پول نداریم وکیل بگیریم. آنها خودشان وکیل معین می‎کردند ما خودمان بهتر از وکیل دفاع می‎کردیم.

س: اسم وکیل شما چه بود و چگونه از شما دفاع کرد؟

ج: یک بار سرهنگ خلعتبری وکالت ما را به عهده گرفت و اتفاقا خوب هم دفاع کرد.

س: در مرتبه دوم حضرتعالی در دادگاه بدوی به چند سال زندان محکوم شدید، و آیا این محکومیت در دادگاه تجدید نظر کاهش پیدا کرد؟

ج: در دفعه بعد من به ده سال زندان محکوم شدم، هم در دادگاه بدوی و هم در تجدید نظر. من در محکومیت اول همه یک سال و نیم زندان را کشیدم، در محکومیت دوم هم تقریبا سه سال و نیم زندان کشیدم که به اوج مبارزات قبل از انقلاب خورد و آزاد شدیم.

ناوبری کتاب