آدمهایی که خدمتگزارند به این شکل برخورد میکنید! رئیس دادگاه تجدید نظر سرلشگری بود به نام " تاج الدینی " اهل کرمان، بعد از دادگاه آمد نشست و گفت اصلا شما چه میگویید؟ من هم یک مقدار برای او در مورد استقلال کشور و اینکه الان آمریکاییها در ایران دارند چه میکنند و چقدر مستشار نظامی دارند و این یک تحقیر است برای ما و عواقب سوء این سیاستها را برای او توضیح دادم، دیدم اشک در چشمانش جمع شد و گفت آقا ما اینجا زندان هستیم و از این چیزها خبر نداریم، یک پرونده را جلوی ما میگذارند و ما مجبور هستیم روی آن نظر بدهیم، بعد شروع کرد به معذرت خواهی از اینکه ما را محکوم کرده اند.
خلاصه اینکه ما همیشه خیلی محکم حرفهای خودمان را میزدیم، در دادگاه بدوی هیات قضات سه نفر بودند در دادگاه تجدید نظر پنج نفر میشدند، راجع به وکیل هم میگفتیم ما پول نداریم وکیل بگیریم. آنها خودشان وکیل معین میکردند ما خودمان بهتر از وکیل دفاع میکردیم.
س: اسم وکیل شما چه بود و چگونه از شما دفاع کرد؟
ج: یک بار سرهنگ خلعتبری وکالت ما را به عهده گرفت و اتفاقا خوب هم دفاع کرد.
س: در مرتبه دوم حضرتعالی در دادگاه بدوی به چند سال زندان محکوم شدید، و آیا این محکومیت در دادگاه تجدید نظر کاهش پیدا کرد؟
ج: در دفعه بعد من به ده سال زندان محکوم شدم، هم در دادگاه بدوی و هم در تجدید نظر. من در محکومیت اول همه یک سال و نیم زندان را کشیدم، در محکومیت دوم هم تقریبا سه سال و نیم زندان کشیدم که به اوج مبارزات قبل از انقلاب خورد و آزاد شدیم.