یک دفعه هم یادم هست که وقتی مامورین زندان آنجا بودند اینها اعتراض کردند و آنها مجبور شدند بیرون بروند. آن وقت ما همه چیز را به آنها میگفتیم، آقای هاشمی هم انگلیسی کمی بلد بود میگفت، من هم کمی انگلیسی بلد بودم میگفتم، ما میگفتیم ما را گرفتند بعد زدند و انواع شکنجه ها را شرح میدادیم، میگفتیم الان وضع زندان چگونه است، غذایش چه جوری است، ایراد میگیرند سخت میگیرند، ملاقات چه جوری است، همه اینها را میگفتیم.
س: آنها از جای شکنجه ها عکس هم میگرفتند؟
ج: عکس یادم نیست، اما یادداشت میکردند، همیشه دوسه نفر بودند یادداشت میکردند.
فاجعه هفده شهریور و اعلام روزه سیاسی
س: مساله روزه زندانیان چه بود و چه کسی آن را پیشنهاد کرد؟
ج: پس از اینکه قضیه هفده شهریور 1357 پیش آمد و تعدادی در میدان ژاله به شهادت رسیدند، ما در زندان میخواستیم در این ارتباط با ملت ایران ابراز همدردی کنیم، روی همین جهت اعلام کردیم که در این ارتباط سه روز روزه میگیریم و ثوابش را به روح شهدای هفده شهریور اهدا میکنیم و به همین جهت غذای آشپزخانه زندان را نمی گیریم، این روزه سیاسی به پیشنهاد من بود و سایر دوستان هم قبول کردند، کم کم این قضیه بخصوص غذا نگرفتن ما منعکس شد، کمونیستها در این جریان جا خورده بودند و ما در این قضیه خیلی با آنها بحث میکردیم. مجاهدین خلق اول این کار را مسخره میکردند و ابراز همدردی با شهدای هفده شهریور را قبول نداشتند اما بعد که دیدند این کار در بندها و زندانهای مختلف جا افتاد و خانواده ها از بیرون هم انتظار حرکتی از زندانیان را داشتند آنان برای اینکه از قافله عقب نمانند یک حرکت محدودی انجام دادند، گو یا آنها هم یک روز روزه گرفتند، بالاخره جریان روزه چیزی بود که در خارج از زندان انعکاس پیدا کرد؛ بعد یک سرهنگی آمد خیلی عصبانی که چرا