تایید مشی مبارزه مسلحانه
س: آن زمان دوتا قضیه وجود داشت، یکی بحران ایدئولوژیک بود که با مارکسیست شدن تعداد زیادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بخصوص برای اعضا و هواداران این سازمان پیش آمده بود، و دیگری تردید در مشی مبارزه مسلحانه که بعضی ها میگفتند باید به شیوه سیاسی مبارزه کنیم و بعضی ها معتقد بودند با خشونت و به طور قهرآمیز؛ نظر شما در این ارتباط چگونه بود؟
ج: در آن وقت ما اجمالا با اصل مبارزه مسلحانه تحت شرائط خاصی مخالف نبودیم، و با مجاهدین قبل از اینکه تغییر ایدئولوژی بدهند اجمالا مخالفتی نداشتیم؛ حتی وقتی بعضی از آنها به عناوین مختلف دستگیر میشدند ما به خانواده های آنها کمک میکردیم، و یک بار خانواده های آنها زمانی که میخواستند مرحوم حنیف نژاد و رفقای او را اعدام کنند آمدند در منزل مرحوم آقای شریعتمداری متحصن شدند، زن و بچه های ما هم رفتند قاطی آنها شدند و با آنها همدردی کردند، حتی همسر من بازداشت شد و به همراه خانواده های آنها او را برده بودند شهربانی، بعد از او پرسیده بودند شوهرت چه کاره است، گفته بود کفش دوز است، او را آزاد کرده بودند.
اما ما با برخی بی احتیاطیها و تندیهای آنان موافق نبودیم،چنانکه با گرایش آنها به مارکسیستها و تغییر ایدئولوژی مخالف بودیم؛ آقای لاهوتی یک مدتی عضو آنها شده بود، بعضی دیگر پشت سر علیرضا زمردیان نماز میخواندند، زمردیان بعدا مرتد و مارکسیست شد، او از کسانی بود که سه سال بود مارکسیست شده بود و از رده های بالای سازمان به او دستور داده بودند که به صورت تاکتیکی نماز بخواند؛ خلاصه ما در آن شرایطاجمالا از مبارزه مسلحانه خوشمان میآمد و برای پیشرفت کار هم آن را لازم میدانستیم، اما برای حفظ حقوق و در چهارچوب اسلام و اهداف انقلاب اسلامی.
اصلی شدن مبارزه با مارکسیسم برای بعضی افراد
س: در آن زمان در بندها و زندانهای مختلف برای بعضی این شبهه پیش آمده