اصرار گفتم من هستم، گفت: "تویی ؟!" گفتم: "مگر من شاخ دارم ؟" گفت: "نه، من خیال کردم الان با یک آقایی با یک وضع و قیافه و تشکیلاتی مواجه میشوم !" بالاخره با ما رفیق شد، مدتی آنجا بود، آقای نفری میگفت: "قدر محمد را حالا آدم میفهمد، برای اینکه وقتی کتاب شناخت مجاهدین آمد در نجف همه افراد با اعجاب به آن مینگریستند اما محمد میگفت اینها درست نیست اینها افکارشان انحرافی است، اینها مطالب مادیگری در نوشته هایشان زیاد هست "، ایشان میگفت: "ما همه از محمد عصبانی شده بودیم ولی حالا میفهمیم محمد درکش از ما خیلی بیشتر بوده و ما آن وقت نمی فهمیدیم "، این را آقای نفری در زندان برای من تعریف کرد؛ راستش من نگران بودم که مبادا محمد در خارج از کشور در دام اینها افتاده باشد، بعد که این مطلب را شنیدم خیلی خوشحال شدم.
س: آیا شهید محمد نزد حضرتعالی فلسفه هم خوانده بود؟
ج: بله، فلسفه را مقداری پیش من و مقداری پیش آقای محمد شاه آبادی خوانده بود، یادم هست یک بار برای ایشان و آقای سید هادی هاشمی به طور خصوصی در منزل درس اسفار میگفتم، مطلبی پیش آمد مرحوم محمد به یکی از علما توهین کرد، من عصبانی شدم و گفتم: "باباجون تو به کسی کار نداشته باش تو کار خودت را بکن ".
محمد خیلی باهوش بود، گاهی اوقات راجع به بعضی مسائل فلسفه با من بحث میکرد، راجع به مسائل و جریانات سیاسی هم خیلی تیز و سریع الانتقال بود.
صدور فتوا در ارتباط با نجاست و پاکی
س: در طول سالهای زندان -مخصوصا دوره آخر- مباحث عقیدتی و مجادله های سیاسی در زندان پیش میآمد، در این اواخر گو یا یک اعلامیه ای از طرف بند یک زندان اوین که حضرتعالی در آنجا بودید در ارتباط با نجاست و پاکی و ضرورت پرهیز از مارکسیستها صادر شد، همان گونه که مستحضر هستید این اعلامیه هم