تدریس فقه و فلسفه در زندان
س: در زندان عمومی باچه کسانی بودید و به چه کارهایی اشتغال داشتید؟
ج: در زندان عمومی اول تعداد ماکم بود، بعد آقایان گرامی، کروبی، معادیخواه و بعضی دیگر را هم آوردند پیش ما، در روزهای اول حوصله مان سر میرفت کتاب و نوشته ای در اختیار نداشتیم، بعد دوتا درس خارج بدون کتاب شروع کردیم، یکی درس فقه بود که من مباحث خمس را شروع کردم و چون قبلا روی آن کار کرده بودم و مباحث آن را نوشته بودم آیات و روایات و مبانی آن در ذهنم بود، آقای طالقانی هم تفسیر شروع کردند، بعد فشار آوردیم کتاب هم به ما دادند؛ در همان وقت آقای محمد محمدی گرگانی را هم آوردند آنجا، او هم مینشست و ایدئولوژی سازمان مجاهدین را میگفت که اینها راجع به مسائل مختلف دیدگاههایشان چگونه است، آدم خوش بیان و خوش برخوردی بود و عرق مذهبی اش هم خیلی خوب بود، در همان ایام بود که خبر به او دادند که همسرش در زندان زنان به مارکسیستها متمایل شده چون همسرش هم زندان بود، خیلی ناراحت شد و این طرف و آن طرف دست و پا کرد که او را با همسرش ملاقات بدهند تا با او صحبت کند و او را برگرداند، همسر او را هم به این عنوان گرفته بودند که با عده دیگری اشرف دهقان را که یکی از سران کمونیستها بود از زندان فراری داده بودند، بالاخره چند جلسه رفت با همسرش صحبت کرد و او را از گرایشات کمونیستی نجات داد. آقای محمدی خیلی آدم مذهبی و متعبدی بود، ولی آقای ربانی چون با مجاهدین خیلی بد بود با این آقای محمدی خوب برخورد نمی کرد اما من و آقای انواری و آقای مهدوی و آقایان دیگر با او بد برخورد نمی کردیم.
بعد کتاب که آوردند داخل زندان آقای طالقانی تفسیر میگفتند، من هم کتاب طهارت حاج آقا رضا را شروع کردم، بعد درس اسفار هم شروع کردم، یعنی دوتا درس میگفتم، در درس اسفار من آیت الله طالقانی هم شرکت میکردند، البته همان اول در مباحث خمس هم شرکت میکردند ولی بحث طهارت نمی آمدند، با آقای گرامی و آقای ربانی هم یک مباحثه فلسفه از مبحث حرکت اسفار گذاشته بودیم، و من مبحث نفس اسفار را درس میگفتم، این قسمتها را با مبحث معاد قبلا پیش آیت الله خمینی