میآمدند. یکی از سران حزب توده به نام کی منش بود که گو یا بعد در زندان جمهوری اسلامی از دنیا رفت؛ محمد ما با آنها خیلی کلنجار میرفت و بحث میکرد.
ما در این زندان خیلی رنج میبردیم، یک حمام کوچک داشتیم که کمونیستها هم از آن استفاده میکردند، دستشوییها و آفتابه ها و وسائل دیگر مشترک بود و طبعا آنان مسائل اسلامی و احکام طهارت و نجاست را رعایت نمی کردند، خلاصه ما از این برنامه ها اوقاتمان تلخ میشد.
اعتراض به تعویض کاشی کتابخانه مدرسه الحجه نجف آباد از زندان
س: گو یا هنگامی که حضرتعالی در زندان قصر دوران محکومیت خود را میگذراندید ساواک و اوقاف اصفهان به کاشیکاری کتیبه کتابخانه "مدرسه الحجه " نجف آباد دستبرد زده و نام شما را پاک کرده بودند و اسم شاه را به جای آن نوشته بودند، شما از این عملشان به دادستانی ارتش شکایت کرده بودید، مشروح این ماجرا چگونه بوده است ؟
ج: در مدرسه علمیه نجف آباد یک کتابخانه بود که توسط مرحوم حجه الاسلام آقای حاج شیخ ابراهیم ریاضی تاسیس و به وسیله من تکمیل شده بود و بالای آن اسم مرحوم آقای ریاضی به عنوان موسس و همچنین اسم من کاشیکاری شده بود، بعد در همان زمان که من زندان بودم یک روز رئیس اوقاف اصفهان با فرماندار نجف آباد و رئیس شهربانی برنامه ریزی کرده بودند که کاشیهای سر در این کتابخانه را عوض کنند، برنامه هم بر حسب آنچه نقل شد از این قرار بوده که فرح (همسر شاه) در مسافرتی که به اصفهان داشته بودجه ای را اختصاص داده بود که مراکزی را در سطح استان از جمله یک کتابخانه در نجف آباد تاسیس کنند، بعد مسئولین محلی چنانکه ما شنیدیم در نظر داشته اند که همین کتابخانه را با تعویض کاشیهای آن به نام آن کتابخانه که بنا بوده بسازند تغییر نام دهند و بودجه پیش بینی شده را بخورند یا در جای دیگری مصرف کنند، پیش خودشان هم گفته بودند فلانی زندان است و نمی تواند اعتراض یا سرو صدایی بکند و ما با یک تیر دو نشان میزنیم ! بعد کاشیهایی ساخته