شیبانی شش سال زندانش را کشید، آقای علی بابایی هم همین طور، اینها افراد مذهبی بودند که من در بند چهار زندان قصر با آنها همنشین بودم، آقای مولایی و آقای اسدالله بنکدار نیز بودند.
س: اگر از مرحوم مهندس بازرگان خاطره ای به یاد دارید بفرمایید؟
ج: وقتی مرا به زندان قصر بردند ایشان آزاد شده بودند و من با ایشان هم بند نبودم ولی مرحوم محمد در قصر با ایشان بود؛ روزی من به ملاقات محمد رفتم، مرحوم مهندس از پشت میله ها شکایت جدل و جر و بحث مرحوم محمد را کرد، و مرحوم محمد گفت در بعضی مباحث تفسیری من با ایشان جر و بحث میکنم چون نوعا آقایان متن قرآن را بدون ملاحظه روایات وارده تفسیر میکنند.
س: حضرتعالی با آقای دکتر شیبانی نیز هم بند بودید، اگر ازایشان هم خاطره ای یادتان هست بفرمایید.
ج: آقای دکتر شیبانی خیلی آدم پرمطالعه ای بود، دائما مشغول مطالعه بود، تفسیر مجمع البیان را شاید از اول تا آخر خوب مطالعه کرده بود، عربی را خوب میدانست و از کتابهای عربی استفاده میکرد؛ ایشان مرد متدین و متعهدی است؛ من در زندان آخر در اوین نیز مدتی با ایشان بودم و اجمالا ایشان در بین زندانیان مسلمان از افراد با استقامت و متعبد به احکام اسلامی بود.
آشنایی با رهبران حزب توده
البته در آن زمان افسرهای توده ای و کمونیستها هم آنجا بودند که جدا بودند ولی در عین حال ما با آنها هم بحث و گفتگو داشتیم؛ افرادی مثل کی منش، عمویی، حجری و شلتوکی. چند نفر دیگر هم از کمونیستهای عراق بودند مانند سعید و مهندس عادل که دستگیر شده بودند و چیزی طول نکشید که آزاد شدند؛ سعید مدتی در نجف طلبه بوده بعد کمونیست شده بود، خویشان ایشان از بغداد به دیدن آنها