در ارتباط با این نامه در قزل قلعه مرا نگه داشتند و احمد هم در قزل قلعه بود و راجع به او و نامه از من سئوال کردند، بعد آزاد شدیم.
س: ساواک در این ارتباط چه سئوالاتی را مطرح کرد و شما چه پاسخهایی دادید؟ و آیا افشای این نامه برای حاج آقا مجتبی آیت و کسانی که به شما وجوهات میدادند مشکلی بوجود نیاورد؟
ج: سئوال و جوابها زیاد بود و من احتمال میدادم مزاحم آقای آیت شوند، ولی ظاهرا مزاحمت مختصر بوده است.
مسافرت به کربلا و بازداشت مجدد در سال 1346
س: حضرتعالی مجددا در چه تاریخی زندانی شدید و به کدام زندان و بند انتقال یافتید؟
ج: من وقتی از زندان آزاد شدم قاچاقی رفتم کربلا، در بازگشت من و آقای حاج آقا تقی درچه ای و آقای حاج شیخ عبدالله صالحی را گرفتند و آوردند زندان؛ این بازداشت در تیر ماه 1346 بود، پنج ماه ما را نگه داشتند، آقای حاج شیخ غلامحسین جعفری را هم از تهران گرفته و آورده بودند، ایشان آدم خیلی سرسخت و مبارزی بود، حالا پیرمرد شده است، آشیخ غلامحسین جعفری همدانی برادر همان آقای جعفری بود که در کوچه رهبر در قم دکان داشت؛ و در مدت همین زندان پنج ماهه بود که مرحوم آقای حاج احمد آقا خمینی را هم از مرز بازداشت و به زندان قزل قلعه نزد ما آوردند و حدود دو ماه در زندان بود و روحیه اش خیلی خوب بود و با افسران والیبال و فوتبال بازی میکرد و شاد و خرم بود.
محاکمه فرمایشی و انتقال به زندان قصر
بعد از پنج ماه مرا آزاد کردند و پس از مدتی با آقای ربانی شیرازی برای محاکمه احضار کردند و پس از محاکمه و محکوم شدن به یک سال و نیم زندان برای باقیمانده