صفحه ۳۴۴

تبعیدیها هم کمک می‎کردم، افراد را می‎فرستادم بروند دیدنشان برایشان چیزی می‎فرستادم؛ در آنجا مرا تحت فشار می‎گذاشتند که چرا شما کمک می‎کنید، من می‎گفتم این یک وظیفه عاطفی -انسانی است، شما کمک بکنید تا من نکنم ! شما به زن و بچه آنها نان بدهید تا من ندهم !

س: کمکهای حضرتعالی به خانواده های زندانیان سیاسی را چه کسی یا چه کسانی به ساواک لو داده بودند و آیا شما از زندان نیز این کمکها را کم و بیش ادامه می‎دادید، و اگر ارتباطی با بیرون داشتید این ارتباط به چه شکلی و توسط چه کسانی بود؟

ج: کمکهارا بیشتر همان کسانی که به آنها کمک شده بود لو داده بودند، هنگام بازجویی و در زیر کتک و شکنجه می‎گفتند از طرف فلانی به ما کمک می‎شده است. همان گونه که گفتم من نوعا هم به خانواده های زندانیان و هم تبعیدیان کمک می‎کردم، من با اینکه خودم تبعیدی بودم عده ای را می‎فرستادم از تبعیدیها دلجویی کنند،می گفتم برایشان گز ببرند، عسل ببرند، برای خانواده هایشان پول ببرند، کمکشان بکنند، مثلا رفته بودند به ایرانشهر دیده بودند یکی از آقایان فرش ندارد برایش یک فرش خریده بودند و از این کارها، پولش را من می‎دادم، در بازجویی منکر هم نمی شدم، می‎گفتم من به فقرا، طلاب و هر بیچاره ای که نیازمند باشد در حد امکاناتم کمک می‎کنم. اخبار و جریانات هم توسط ملاقاتیها رد و بدل می‎شد و نمونه اش جریان نامه ای است که گفتم در زندان قزل قلعه توسط آشیخ حسن ابراهیمی که آن وقت بچه بود و همراه با خانواده ما به ملاقات آمده بود بیرون فرستادم.

حساسیت ساواک نسبت به پرداخت شهریه امام

س: شهریه امام را چگونه تامین می‎کردید؟

ج: دفعه اول که ایشان را گرفتند من رفتم تهران آقای عسکراولادی و جمعی دیگر را دیدم و گفتم: "شما اگر می‎خواهید این نهضت نخوابد، این انقلاب نخوابد، یکی

ناوبری کتاب