صفحه ۳۴۲

"من دارم بازجویی می‎کنم، باید بگویی به وسیله کی !" گفتم: "اگر چنانچه سرم را هم جدا کنی نمی گویم، ما این نامه را نوشتیم و دادیم بیرون، ما که حاشا نداریم، منتها اینکه چه کسی برده تو به واسطه چکار داری ؟ نامه مال من و آقای ربانی است هر کار می‎خواهی بکن ". خیلی ور رفت، تهدید کرد، توبیخ کرد، گفتم: "همین است که گفتم، نامه مال من و آقای ربانی است بیرون هم فرستاده ایم، گفتیم برای علمای مختلف بفرستند". اینها خیلی ناراحت شدند چون این نامه به نجف رسیده بود، پیش همه علما سرو صدا کرده بود. بالاخره همین نامه و جوی که در جامعه ایجاد کرده بود باعث آزادی ما شد و ما هفت ماه بیشتر در زندان نماندیم، البته بعدا ما را محاکمه کردند.در این نامه قضیه صهیونیسم هم مطرح شده بود.

(پیوست شماره 29)

ارتشبد نصیری: ما نمی گذاریم یک خمینی دیگر پیدا بشود!

س: بفرمایید در چه مواردی حضرتعالی بیشتر مورد بازجویی قرار گرفتید؟ شنیده ایم که بیشتر فشار بر حضرتعالی در موارد زیر بوده:

1 - ترویج از امام خمینی و حمایت از مرجعیت و اداره امور مالی و حوزوی ایشان.

2 - حمایت از مبارزه ملت مسلمان ایران و حمایت مادی و معنوی از خانواده های زندانیان سیاسی که کمک می‎فرمودید.

3 - نگرانی دستگاه از بالا رفتن موقعیت حضرتعالی در حوزه که در این رابطه گو یا نصیری یا مقدم گفته بودند: "ما نمی گذاریم خمینی دیگری در کشور درست شود".

ج: این جریان را من هم شنیده بودم که نصیری گفته بود "ما نمی گذاریم یک خمینی دیگر پیدا بشود"؛ اما در بازجوییها یکی اینکه مرا دست آقای خمینی می‎دانستند و می‎گفتند اگر آقای خمینی را تبعید کردند ولی کارهای ایشان نخوابیده است و مرا در این جهت موثر می‎دانستند، و واقعا هم این جور بود، شهریه ایشان را راه می‎انداختیم، اشخاص را تشویق می‎کردیم که فتواهای ایشان را بگویند. من یادم هست به طلبه ها می‎گفتم شما اگر فتوای ایشان را روی منبر بگویید از صدتا شعار که

ناوبری کتاب