بودند میآمدند آنجا، کم کم من برای آنها تفسیر شروع کردم، بعد کم کم نماز جماعت شروع کردم و افراد مختلفی از بازاری، ارتشی و اداری در آن شرکت میکردند. بعد از چند روز خانواده را آوردند و یک خانه پیدا کردیم که آب درستی هم نداشت و از این جهت صدمه میخوردیم.
هفت ماهی در سقز ماندیم تا اینکه جریان مدرسه فیضیه اتفاق افتاد، 17 خرداد سال 54، در آن جریان یکی از طلاب به نام آقای عبدالله سیابانی کرمانشاهی در ماجرای مدرسه فیضیه فرار کرده بود و خودش را به سقز رساند و جریان را به من گفت. اتفاقا بعد که مرا بازداشت کرده بودند او را از من میخواستند. و نیز آمده است: خیلی محرمانه، به: ساواک قم، از: مرکز - رمز شود- بازگشت به شماره... بنابر ملاحظات امنیتی، اقامت شیخ حسینعلی منتظری در شهرستان طبس به مصلحت نمی باشد. ضمن تشکیل مجدد کمیسیون امنیت اجتماعی محل اقامت او به شهرستان سقز -استان کردستان - تغییر، نتیجه اعلام.
تماس با روحانیون اهل سنت
س: در این مدت که در سقز بودید به چه فعالیتهایی اشتغال داشتید؟
ج: به کارهای طلبگی اشتغال داشتم، با روحانیون اهل سنت هم در تماس بودم، در بین روحانیون آنجا یک آقایی به نام "شیخ حسن ادیبی " بود که نماز جمعه میخواند و وابسته به دولت بود، فرد دیگری هم به نام "شیخ الاسلام " بود که او هم دولتی بود. وقتی که مرا بردند آنجا من به فرماندار گفتم: " روحانیون اینجا چه کسانی هستند؟" گفت: "یکی آقای شیخ الاسلام است که عازم مکه میباشد و دیگری آقای شیخ حسن ادیبی امام جمعه ". اتفاقا خانه ای که ما گرفته بودیم مقابل خانه آقای شیخ الاسلام بود، ایشان وقتی از مکه آمد من به دیدنش رفتم چون همسایه ما بود، بعد بازدید من هم آمد، ولی خیلی با شیعه بد بود.
یک روز هم من رفتم مسجد جامع، دیدم چند نفر از طلبه ها هستند و آقایی مسن به نام آقای "آشیخ عبدالله محمدی " که بعد از انقلاب امام جمعه آنجا شد استادشان بود، ایشان در مذهب خودش مرد متعبدی بود، اتفاقا آن روز که من رفتم داشت تفسیر سوره "هل اتی " را میگفت، گفت: "این آیات راجع به خمسه طیبه است "، گفتم: "شما قبول دارید که این آیات مربوط به حضرت علی (ع) و خمسه طیبه (ع) است ؟" گفت: "بله ما هم قبول داریم "؛ روی این اساس من با آقای محمدی خیلی گرم میگرفتم.