س: برای انتقال حضرتعالی از طبس به خلخال و از خلخال به سقز از کجا تصمیم گیری میشد؟
ج: گو یا از تهران و قم تصمیم گیری میشد، جریانات مارا به بالا گزارش میدادند که مثلا فلانی اینجا نفوذ پیدا میکند و این برای آنها سنگین بود.در اسنادی که پس از پیروزی انقلاب از پرونده های ساواک به دست آمده این اسناد به چشم میخورد: سری، رمز شود: شماره 312/6268، تاریخ 52/6/28- فرد مورد نظر یکی از روحانیون افراطی و طرفدار خمینی میباشد که طبق رای کمیسیون امنیت اجتماعی قم به سه سال اقامت اجباری در طبس محکوم و اعزام گردیده، با توجه به اینکه یادشده فرد ناراحتی بوده و امکان دارد مخفیانه منطقه را ترک نماید لذا با همکاری مقامات انتظامی محل دقیقا از وی مراقبت به عمل آید، ضمنا دستورالعمل کلی متعاقبا اعلام میگردد. امضاء: ثابتی "رئیس ساواک وقت "
س: آیا با فرستادن شما به سقز قصد ایذای حضرتعالی را نداشتند؟
ج: شاید بوده، بسا به این وسیله میخواستند مرا از مبارزه خسته کنند یا از فعالیتهای دینی و سیاسی من جلوگیری نمایند؛ ولی هر چه فشار آنها بیشتر میشد ما آبدیده تر میشدیم و در مبارزه مصمم تر، لذا تلاشهای آنان در این زمینه بی ثمر بود و ما راه خودمان را ادامه میدادیم.
س: محل سکونت حضرتعالی در سقز کجا بود و آیا در این زمینه با مشکلی مواجه نبودید؟
ج: در سقز مرا بردند در هتل پارک تا چهار پنج روز در هتل بودم، یک مقدار برنج بو داده با مغز گردو همراهم بود که در این چهار پنج روز خوراک من بود، در هتل یک تخت گرفتم و آنجا میخوابیدم؛ و چون آنجا مرکز تسنن بود سراغ گرفتم گفتند اینجا یک حسینیه هست مال شیعیان، رفتم آنجا، خادم این حسینیه هم سنی مذهب بود. من همان جا در حسینیه نماز میخواندم، چند نفر از شیعه ها هم که عموما مهاجر