خواندن عقد دختر، پدرش گفت: یک باره عقد مادرش را هم بخوان چون تا به حال کسی پیدا نکردیم عقد مادرش را بخواند با وجود چهار بچه !". از اینجا معلوم میشود در روستاهای دور دست و عشایر چادر نشین چقدر فقر دینی حکم فرما بود و متاسفانه اکنون نیز وضع خوب نیست. وظیفه حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی است که برای آن مناطق فکر اساسی بکنند. سازمان تبلیغات با امکاناتی که دارد باید منطقه های دور دست را زیرپوشش قرار دهد و اعزام مبلغ فقط برای اغراض سیاسی نباشد.
سقز آخرین تبعیدگاه
س: بفرمایید مجموعا چه مدت در خلخال ماندید و علت انتقال شما از خلخال به سقز چه بود؟
ج: در خلخال چهارماه و ده روز ماندیم، بعد آمدند گفتند باید برویم به سقز، دو نفر ژاندارم مرا در ماشین نشاندند بردند تبریز، در تبریز نگه داشتند لاستیک بخرند، یک دکانداری بود به او گفتم: "شما آقای حاج شیخ عبدالحمید شربیانی را میشناسی ؟" گفت: "بله با هم رفیق هستیم، ما مرید ایشان هستیم "، گفتم: "سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید منتظری گفت من را از خلخال دارند میبرند به سقز"؛ این ژاندارمها که مرا به سقز میبردند آدمهای بدی نبودند. اتفاقا آقای شربیانی هم چندتا مرید تبریزی در سقز داشت و سفارش مرا به آنها کرده بود، اینها آمدند دیدن من و گفتند اگر به پول یا چیزی نیاز هست بفرمایید، گفتم خیلی ممنون، گفتند ما در خدمت شما هستیم و ابراز محبت کردند.
س: سابقه آشنایی حضرتعالی با آقای شربیانی از چه زمانی است ؟
ج: در قم با ایشان مانوس بودیم، مدت کمی درس امام آمد و دیگر نیامد، ایشان در نجف آباد به منزل ما آمده بود من هم در تبریز منزل ایشان رفته بودم.