صفحه ۳۰۹

بالاخره رسیدیم به مشهد، در مشهد گفتم برویم زیارت امام رضا(ع)، گفتند نه نمی شود، و دویدند یک ماشین گرفتند برای تهران، باز هم یک اتوبوس، از طبس تا مشهد حدودا 95 فرسخ است، از مشهد تا تهران هم بدون استراحت آمدیم، خسته و کوفته رسیدیم به تهران -از جاده سبزوار آمدیم - گفتم: "ناهار بخوریم "، یکی از آنها گفت: "نه برویم ماشین بگیریم !" گفتم: "مرا کجا می‎خواهید ببرید؟ الان گرسنه هستیم !" گفتند: "می خواهیم برویم به خلخال "، گفتم: "پس ناهار بخوریم بعدا حرکت کنیم ". بالاخره رفتند نان سنگک گرفتند رفتیم در گوشه مدرسه مروی تهران، در آنجا چندتا از طلبه ها مرا می‎شناختند ولی وقتی دیدند دو تا ژاندارم مسلح آنجا نشسته اند جرات نکردند نزدیک شوند؛ بالاخره گوشه ایوان نشستیم نان و خربزه خوردیم، بعد یکی از آنها گفت: "خوب برویم ماشین بگیریم "، گفتم: "آخر چه عجله ای دارید!" گفتند: "ما ماموریم شما را ببریم خلخال "، گفتم: "آقا جان تا اینجا آمده ایم خسته و کوفته، من در تهران رفیق دارم که ماشین سواری دارد، شب می‎رویم در منزل او بعد هم با ماشین سواری محترمانه می‎رویم آنجا"، یکی به دیگری نگاه کرد، بالاخره قبول کردند. حتی آنها راه خلخال را هم بلد نبودند می‎خواستند بروند زنجان واز آنجا مرا ببرند که اگر به آن طرف می‎رفتند باید می‎رفتیم طرف طارم که راه آن خیلی بد بود.

بالاخره با اصرار قبول کردند شب را بمانند، تاکسی گرفتیم ورفتیم منزل آقای حاج حسن آقا معینی که اهل نجف آباد و از دوستان است، منزل آقای معینی هم چسبیده بود به خانه مرحوم حاج شیخ فضل الله محلاتی (رحمه الله علیه)؛ به آقای معینی گفتم ما امشب مهمان شما هستیم،اتفاقا یکی از این ژاندارمها اهل بم بود و حاج آقا معینی در آنجا صحبت از فردی به نام "حاج ببران " کرد، حاجی ببران یکی از حاجیهای مهم بم بود و آقای معینی خرماهای ایشان را در تجارتخانه خود می‎فروخت، آن ژاندارم تا نام حاجی ببران را شنید گفت: "عجب شما با حاجی ببران آشنا هستید؟" گفت: "بله !"، خیلی خوشحال شد و دیگر با ما خودمانی شد، و به آقای معینی گفت: "خوب من دیگر آقا را سپردم دست شما، ما خویش و قوم درآمدیم !" بعد شب پشت سر ما نماز خواندند، آنها هم نماز خواندند، تا آن موقع این قدر خشونت به خرج می‎دادند و حالا این اندازه گرم شده بودند. بعد من گفتم: "یکی از رفقا اینجا همسایه است یک سری به ایشان بزنیم "، گفتند: "مانعی ندارد"؛ بالاخره با مرحوم

ناوبری کتاب