صفحه ۳۰۶

آنجا آشیخ حسین لنکرانی رفته بود پیش آقای خمینی و با هم رفیق شده بودند، بعد از اینکه آقای خمینی را گرفتند در تهران پنجاه شصت نفر را گرفتند که آقای مطهری، آقای فلسفی، آقای خلخالی و آقای آشیخ حسین لنکرانی هم جزو آنها بودند، حدود دو ماهی این جمع در بازداشت بودند؛ وقتی آقای مطهری از زندان آزاد شد می‎گفت: "یکی از برکات این زندان این بود که ما با آقای آشیخ حسین لنکرانی آشنا شدیم ما اول خیال می‎کردیم او کمونیست است -چون قبلا کاندیدای حزب توده بود- ولی در زندان فهمیدیم که او آدم متدین و خوبی است ". در اثر تعریف مرحوم مطهری من با ایشان رفیق شده بودم و در مسائل مربوط به انقلاب و امام با یکدیگر صحبت می‎کردیم و در جلسات راجع به این مسائل با هم شرکت می‎کردیم، ولی یک دفعه عوض شده بود؛ در جریان کتاب شهید جاوید ایشان کسی را فرستاده بود که من بروم منزل آقای روحانی که من نرفتم، بعد بنا شد برویم منزل آقای مشکینی، من به اتفاق مرحوم آقای ربانی شیرازی رفتیم آنجا و بر سر مساله کتاب شهید جاوید و اختلافات بحث شد، آقای لنکرانی از موضع بالا شروع کرد به صحبت کردن که شما باید بردارید یک چیزی بنویسید و تکذیب کنید باید از آقای صالحی تبری کنید، و شروع کرد باید باید گفتن و تهدید کردن؛ آقای ربانی شیرازی افتاد به جان او که این چه حرفهایی است که می‎زنی، مساله مساله امام حسین (ع) نیست ! مساله کتاب شهید جاوید نیست ! اینها بازیهایی است که ساواک راه انداخته، هدف ساواک ایجاد دو دستگی و اختلاف است، اینها می‎خواهند نیروهای مبارز را به این بهانه بکوبند. بالاخره ما دو سه ساعتی با او جرو بحث کردیم و او با عصبا نیت بلند شد رفت و شروع کرد علیه ما کارشکنی و جوسازی کردن، تا آنجا که نقل کردند گفته بود چون اینها با امام حسین (ع) مخالف هستند و مبدع در دین می‎باشند می‎توانید به آنها تهمت بزنید، و این طرف و آن طرف در دهانها انداخته بود که روایت داریم کسانی که مبدع در دین هستند می‎توانید -یعنی از نظر شرعی مجاز هستید- به آنها تهمت بزنید و آبرویشان را ببرید که در بین مردم موقعیت نداشته باشند! او با این شیوه شروع کرد جو را مسموم کردن و نسبتهای دروغ و بی اساس به افراد دادن.

ناوبری کتاب