صفحه ۳۰۰

می‎دانم که اینها اسمهایشان را عوضی می‎گویند ولی به اینها بگو این اسمها یادشان باشد که اگر دو باره پرسیدند همین را بگویند و برای ما دردسر درست نکنند!.

یک روز پدر آقای کروبی آمده بود، ماشاء الله هیکل بزرگی داشت چند برابر آقای کروبی بود عمامه بزرگی هم داشت، با هم در خیابان می‎رفتیم مامور آمد و به من گفت این آیت الله کی هستند؟ گفتم از خودشان بپرسید! رفت جلو و اسم ایشان را پرسید؛ ولی خوب مامورین نوعا با ما خوب بودند، یادم هست پس از یک سال که آنجا بودیم وقتی مرا می‎خواستند از آنجا ببرند سه نفر از این پاسبانها آمده بودند اشک می‎ریختند و گریه می‎کردند و می‎گفتند آقا ما چطور فراق شما را تحمل کنیم ؟

صدور اعلامیه از طبس درباره اختلافات داخلی

این مدت که من در تبعید بودم ساواک مرتب روی اختلافات داخلی روحانیت و مساله کتاب "شهید جاوید" کار می‎کرد و مرتب افرادی را تحریک می‎کرد و پیش مراجع و جاهای دیگر می‎فرستاد تا این مسائل را مطرح کنند و در درون روحانیت و جامعه صف بندیهای مختلف به وجود بیاورند، مارک سنی گری و وهابیگری و طرفداری از عربستان سعودی و ضدیت با امام حسین (ع) و... این قبیل برچسبها را به نیروهای مبارز می‎زدند؛ بخصوص در قم و اصفهان این جو تشدید شده بود، اطراف آیت الله گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله نجفی مرعشی و دیگران را گرفته بودند تا از آنها نوشته هایی علیه شهید جاوید بگیرند، بعضی ها در اصفهان منبر رفته و می‎گفتند: " عربستان پول چاه نفت شماره فلان را به اینها اختصاص داده که در ایران تبلیغ وهابیت کنند!" یا اینکه می‎گفتند: "آقای منتظری و آقای مشکینی و آقای صالحی علیه امام حسین (ع) کتاب نوشتند، امام حسین اینها را آواره کرد!" و....

من احساس کردم این یک توطئه خطرناکی است که طراح آن ساواک است و ناآگاهانه از سوی بعضی ها به آن دامن زده می‎شود به همین جهت از همان جا یک نامه نوشتم و برای شخصیتهای مختلف از جمله مراجع فرستادم.

(پیوست شماره 24)

ناوبری کتاب