نعمت الله صالحی را هم آورده اند، ما دونفر را سوار ماشین کردند و همراه یک افسر آوردند در ساواک قم، ساواک قم دستور داد ببریدشان به شهربانی تحویل بدهید، ما را آوردند در شهربانی قم، در شهربانی متوجه شدیم که بیست و پنج نفر از فضلا و مدرسین حوزه علمیه را تصمیم گرفته اند تبعید کنند؛ از نجف آباد من و آقای صالحی، و از قم آقای ربانی شیرازی، آقای مشکینی، آقای فاضل لنکرانی، آقای خلخالی، آقای ربانی املشی، آقای تهرانی، آقای مومن، آقای یزدی، آقای مولانا و افرادی دیگر را که مجموعا با ما بیست و پنج نفر میشدیم گرفته بودند و بنا بود به شهرهای مختلف تبعید کنند.
از قراری که نقل شد حکم تبعید را طبق قاعده باید فرماندار قم امضا میکرد، منتها آن وقت فرماندار قم در قم نبود، بعضی میگفتند تعمد داشته که در قم نباشد تا این حکم تبعیدها را امضا نکند و قهرا معاون او امضا کرده بود؛ مدت تبعید من سه سال تعیین شده بود.
بر حسب منقول، معاون فرماندار که احکام را امضا کرده بود آقای محمود هاشمی رفسنجانی بوده که قبلا طلبه و معمم بود و نزد من هم درس خوانده بود، منتها شرایط به نحوی بود که جرات تخلف نداشته است؛ بعد از انقلاب آقای خلخالی میخواست او را تعقیب کند، ولی من به او گفتم نمی توانی چون پشتش محکم است؛ و ذاتا محمود مرد خوبی بود، منتها در آن شرایط زور حاکم بود و ساواک مافوق همه دستگاههای دولتی محسوب میشد.
چگونگی و علت تبعید بیست و پنج نفر از علما و مدرسین
س: علت تبعید شما بیست و پنج نفر چه چیزی بود؟
ج: البته علت اصلی همان طرفداری از آیت الله خمینی و مبارزه با نظام شاهنشاهی بود ولی ظاهرا اینها چیزهای دیگر را بهانه میکردند، مثلا در همان ایام گروهی در نهاوند به نام " گروه ابوذر " اقدام به خلع سلاح پاسبانی کرده بودند و گو یا افرادی هم کشته شده بودند؛ من در ساواک قم از محمدی رئیس اطلاعات شهربانی