جل و پوستشان را پهن کرده اند و در محل تحصیل خود زندگی میکنند. بعد به ایشان گفتم که خوب است این گونه استدلال کنیم که اصل در نماز، تمام خواندن است مگر اینکه مسافر و "ضارب فی الارض "بودن صدق کند، و آدمی که سه چهار سال در یک جا اطاق گرفته و جل و پوست انداخته و زندگی میکند به او ضارب فی الارض نمی گویند و مسافر به او اطلاق نمی شود، و همین که کسی مسافر و ضارب فی الارض نباشد برای تمام خواندن نماز کافی است، لازم نیست صدق وطن بکند، مساله تمامیت نماز دائرمدار صدق وطن نیست بلکه دائرمدار مسافر نبودن است؛ ایشان از این استدلال خوشش آمد و در رد آن هم چیزی نگفتند.
نامه های گسترده علیه آیت الله خمینی به آیت الله حکیم
س: حضرتعالی آن زمان که نجف تشریف بردید برای تقویت مرجعیت امام غیر از آیت الله حکیم با مراجع دیگر هم صحبتی داشتید؟
ج: صحبت راجع به مرجعیت امام نه، آیت الله حکیم آن وقت تقریبا مرجع عمده ایران بود و با توجه به ارتباط حکومت ایران با ایشان ذهن ایشان را نسبت به آقای خمینی مغشوش کرده بودند؛ من یادم هست یک بار آقای حاج شیخ عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی که از طرفداران آقای خمینی بود گفت: من رفتم به آقای حکیم اعتراض کردم که آقا شما چرا نسبت به آقای خمینی موضع همکاری و همراهی ندارید؟ آقای حکیم گفت نامه هارا بیاورید،27 تا نامه از 27 نفر از علمای مهم شهرستانها پیش آقای حکیم بود که در آنها نوشته بودند شما گول حرفهای آقای خمینی را نخورید، اینها یک عده نهضتیها و بچه ها هستند که اطراف ایشان را گرفته اند! و آن وقت که من با آقای حکیم صحبت میکردم این صحبت آقای جلیلی در ذهنم بود که قضیه برخورد آقای خمینی با نهضت آزادی را برای آقای حکیم نقل کردم. آقای جلیلی بعد از تبعید امام به ترکیه اولین کسی بود که از ایران به دیدن ایشان رفت و وقتی هم برگشت ما به دیدن ایشان رفتیم و خیلی خوشحال شدیم که خبر سلامتی امام را آوردند.