صفحه ۲۵۹

ج: من چند روز در نجف و در منزل آیت الله آقای حاج میرزا حسن صافی جلوس داشتم -ایشان از علماست و آدم ملایی است و در اصفهان درس خارج می‎گویند؛ ما از دوران طلبگی با هم آشنا و رفیق بودیم و در نجف به دعوت ایشان به منزل ایشان وارد شدم و خود و خانواده ایشان جدا مرا شرمنده کردند- مرحوم آیت الله حاج میرزا حسن صافی در مهرماه 1375 شمسی در اصفهان دارفانی را وداع گفتند و در کنار علامه مجلسی به خاک سپرده شدند. . در مدتی که در منزل آقای صافی بودم علما به دیدن من می‎آمدند، آیت الله خوئی هم آمدند؛ ولی از بیت آقای حکیم یک نفر هم نیامد، با اینکه آن شب آقای حکیم خیلی حرفهای مرا گوش دادند،معلوم می‎شود باز دو باره مطالبی را به ایشان گفته بودند.به آقای صافی گفتم بازدید علما برویم به منزل آیت الله حکیم هم برویم، ایشان گفتند: نه من هرگز نمی آیم اینها بد کردند حتی یک نفر را هم برای دیدن شما نفرستادند، گفتم با اینکه نفرستادند ولی من به عنوان وداع می‎روم. بالاخره شب آخر که می‎خواستم به ایران برگردم رفتیم منزل آقای حکیم، یادم هست جلسه "غاص باهله " گوش تا گوش مجلس افراد نشسته بودند ایشان هم آن بالا نشسته بود، ما از در که وارد شدیم ایشان بلند شد و فرمود بفرمایید اینجا، به اصرار مرا پهلوی خودش نشاند و یک بحث فقهی مطرح شد بعد من گفتم فردا می‎خواهم برگردم به ایران برای خداحافظی آمده ام، ایشان گفتند چقدر زود! و خیلی احترام کردند و تا دم در ما را همراهی کردند.

س: حضرتعالی با آیت الله حکیم کدام فرع فقهی را مطرح کردید؟

ج: راجع به نماز و روزه دانشجو یان یا طلبه هایی که برای سه چهار سال می‎آیند در حوزه یا دانشگاه درس می‎خوانند، که در این مدت آیا این محل مانند وطن آنان محسوب می‎شود و باید نمازشان را تمام بخوانند یا نه، به ایشان گفتم بعضی ها می‎خواهند بگویند نمازشان تمام است، ایشان گفتند عقیده من هم همین است، گفتم چرا؟ ایشان گفتند به نظر من "ان بیوتهم معهم " شامل اینها هم می‎شود، من گفتم به نظر می‎رسد "ان بیوتهم معهم، کسانی که خانه به دوش هستند" مربوط به کسانی می‎شود که جای معینی ندارند، مانند کشتی بانها و چوپانها، ولی اینها

ناوبری کتاب