صفحه ۲۵۲

حوزه علمیه و مراجع یا از طرف شخص حضرتعالی صورت گرفت، و آیا قضیه امام در ترکیه مسکوت ماند یا از طرف روحانیون و مردم روی آن کار می‎شد؟

ج: وقتی که امام را گرفتند برای اینکه خانه امام خالی نباشد شاگردان ایشان وظیفه خود می‎دانستند که اطراف حاج آقا مصطفی جمع شوند و خانه امام را خلوت نگذارند، بالاخره ایشان پسر امام بود و بعلاوه مرد فاضل و عاقل و متدینی بود و اهل هوی و طالب مقام نبود، حاج آقا مصطفی هم با اسکورت راه افتاد خانه آقای گلپایگانی و آقای شریعتمداری و آقای مرعشی به عنوان استمداد که آنها را به حرکت بیندازد، من او را بر این کار تشویق می‎کردم. دستگاه دید حاج آقا مصطفی دارد فعالیت می‎کند، ما خانه امام را پر می‎کردیم،می گفتیم حالا لازم است خانه امام خالی نماند که آنها بگویند اینها را شکست دادیم،خانه امام از آن وقت که خود امام بودند بیشتر شلوغ می‎شد، ما وظیفه مان می‎دانستیم برویم آنجا، بالاخره حاج آقا مصطفی را هم بازداشت کردند و بردند گو یا زندان قزل قلعه تهران و پس از 57 روز ایشان را موقتا آزاد کردند تا با خانواده اش خداحافظی کند و برگردد و چون برنگشت دو باره او را بازداشت کردند و فرستادند ترکیه نزد والدشان. آن وقت پرداخت شهریه امام برای ما خیلی مهم بود، سعی کردیم به هر شکل شده شهریه امام را تامین کنیم، راه افتادیم این طرف و آن طرف تهران و جاهای دیگر از افراد مختلف پول می‎گرفتیم که شهریه ایشان داده شود. آقای حاج آقا شهاب اشراقی (داماد امام) و آقای حاج شیخ محمدصادق تهرانی و آقای حاج شیخ علی اکبر اسلامی تربتی (پدر خانم آقای مروارید) خانه امام می‎نشستند و آنجارا اداره می‎کردند. در این اثنا آقای اشراقی را هم به همدان تبعید کردند؛ آنها می‎خواستند خانه امام از هم بپاشد ولی ما نمی گذاشتیم، ما حتی المقدور سعی خودمان را می‎کردیم.

سخنرانی اینجانب در مدرسه فیضیه

پس از اینکه مدتی از تبعید امام گذشت کم کم نام و یاد ایشان هم داشت متروک می‎شد، ما برای زنده نگاه داشتن قضیه و نیز به عنوان اعتراض به دستگاه پیشنهاد

ناوبری کتاب