حوزه علمیه و مراجع یا از طرف شخص حضرتعالی صورت گرفت، و آیا قضیه امام در ترکیه مسکوت ماند یا از طرف روحانیون و مردم روی آن کار میشد؟
ج: وقتی که امام را گرفتند برای اینکه خانه امام خالی نباشد شاگردان ایشان وظیفه خود میدانستند که اطراف حاج آقا مصطفی جمع شوند و خانه امام را خلوت نگذارند، بالاخره ایشان پسر امام بود و بعلاوه مرد فاضل و عاقل و متدینی بود و اهل هوی و طالب مقام نبود، حاج آقا مصطفی هم با اسکورت راه افتاد خانه آقای گلپایگانی و آقای شریعتمداری و آقای مرعشی به عنوان استمداد که آنها را به حرکت بیندازد، من او را بر این کار تشویق میکردم. دستگاه دید حاج آقا مصطفی دارد فعالیت میکند، ما خانه امام را پر میکردیم،می گفتیم حالا لازم است خانه امام خالی نماند که آنها بگویند اینها را شکست دادیم،خانه امام از آن وقت که خود امام بودند بیشتر شلوغ میشد، ما وظیفه مان میدانستیم برویم آنجا، بالاخره حاج آقا مصطفی را هم بازداشت کردند و بردند گو یا زندان قزل قلعه تهران و پس از 57 روز ایشان را موقتا آزاد کردند تا با خانواده اش خداحافظی کند و برگردد و چون برنگشت دو باره او را بازداشت کردند و فرستادند ترکیه نزد والدشان. آن وقت پرداخت شهریه امام برای ما خیلی مهم بود، سعی کردیم به هر شکل شده شهریه امام را تامین کنیم، راه افتادیم این طرف و آن طرف تهران و جاهای دیگر از افراد مختلف پول میگرفتیم که شهریه ایشان داده شود. آقای حاج آقا شهاب اشراقی (داماد امام) و آقای حاج شیخ محمدصادق تهرانی و آقای حاج شیخ علی اکبر اسلامی تربتی (پدر خانم آقای مروارید) خانه امام مینشستند و آنجارا اداره میکردند. در این اثنا آقای اشراقی را هم به همدان تبعید کردند؛ آنها میخواستند خانه امام از هم بپاشد ولی ما نمی گذاشتیم، ما حتی المقدور سعی خودمان را میکردیم.
سخنرانی اینجانب در مدرسه فیضیه
پس از اینکه مدتی از تبعید امام گذشت کم کم نام و یاد ایشان هم داشت متروک میشد، ما برای زنده نگاه داشتن قضیه و نیز به عنوان اعتراض به دستگاه پیشنهاد