بودیم؛ در آن مدت آقای نجاتی مرتب از طرف پاکروان برای آیت الله خمینی پیام میآورد.
انتقال آیت الله خمینی به خانه آقای روغنی
آنها مرتب پیغام میدادند که خودتان یک جا پیدا کنید، تا اینکه یک تاجر اصفهانی که طرفدار آقای خمینی بود به نام آقای حاج غلامحسین روغنی اصفهانی پیشنهاد داد که منزل خود را که در قیطریه بود در اختیار آقای خمینی بگذارد، برای هر یک از آقایان قمی و محلاتی هم یک منزل پیدا شد و آقایان به آن خانه ها انتقال پیدا کردند و از آن به بعد دیگر محدودتر شدند و فقط خانواده های آنها میتوانستند با آنها ملاقات کنند و گاهگاهی تک تک افرادی هم به آنجا میرفتند، البته من به منزل آقای روغنی نرفتم.
س: در آن چند روزی که با امام بودید آیا ایشان از چگونگی برخورد خود با بازجوها و برخورد آنها با ایشان چیزی برایتان تعریف نکردند؟
ج: هنگامی که ما خدمت ایشان رسیدیم معلوم شد ایشان به طور کلی در جریان کشتارهای پانزده خرداد و مسائل خارج زندان نبودند، فقط به ایشان گفته بودند مردم مقداری سرو صدا کردند و یک پاسبان کشته شده است. من جریانات و اخبار بیرون و جریان کشتارهای قم و تهران و جاهای دیگر را برای ایشان گفتم، البته بعضی از نزدیکان ایشان هم ناراحت میشدند و میگفتند این اخبار ناراحت کننده را به ایشان ندهید ولی من در ظرف این دو سه روز همه جریانات و مسائلی را که گذشته بود برای این سه بزرگوار گفتم. در این چند روز لحظه به لحظه حلقه محاصره تنگتر میشد، مثلا یک روز آقای شریعتمداری به دیدن آقای خمینی آمد، فردای همان روز که با چند نفر از علمای تبریز آمده بودند اجازه ملاقات به ایشان نداده بودند، و اینکه مرتب پیغام میدادند که خانه ای برای خود پیدا کنید هدفشان این بود که دایره محاصره را تنگتر کنند.