هم در مشهد محور بود، منبرهای آقای قمی از منبرهای آقای خمینی هم داغتر بود، در حقیقت استان خراسان را آقای قمی رهبری میکرد، آقای محلاتی هم در شیراز همین طور بود، در همان وقتی که اینها تصمیم گرفتند آقای خمینی را بازداشت کنند احتمال میدادند که جاهای دیگر هم سرو صدا شود، به همین جهت در دو شب تعداد زیادی را بازداشت کرده بودند، حدود شصت نفر از علما را از سراسر ایران بازداشت کرده بودند منحصر به آقای محلاتی و آقای قمی نبود، در همان شیراز حاج آقا مجدالدین پسر آقای محلاتی را هم بازداشت کرده بودند، آقای قاضی طباطبایی را در تبریز گرفته بودند، افرادی مثل آقای مطهری و آقای مکارم و آقای خلخالی و آقای فلسفی و کسانی دیگر را هم از تهران و شهرستانها گرفته بودند، به نظر خودشان افرادی را گلچین کرده بودند؛ من را هم بنا بود بازداشت کنند اما همان گونه که عرض کردم چون من در نجف آباد بودم و در مسجد تحصن کردیم و جمعیت زیادی هم آنجا بود برای آنها گران تمام میشد، و چنانکه گفتم کمیسیون امنیت تشکیل داده بودند و گفته بودند اگر فلانی را بخواهیم در این وضعیت بازداشت کنیم حداقل صدنفر کشته خواهند شد و رئیس شهربانی نجف آباد تهدید به استعفا کرده بود و گفته بود اگر فلانی آزاد باشد خودش مسائل را کنترل میکند و خون از دماغ کسی بیرون نمی آید، و بالاخره بازداشت من در کمیسیون امنیت استان تصویب نشده بود. منظور این است که آن سه نفر در راس بودند و الاتعداد زیادی از علما را هم دستگیر کرده بودند، از رشت آقای ضیابری و علم الهدی را گرفته بودند و همه اینها را برده بودند در زندان شهربانی تهران، آقای مطهری میگفت در زندان این قدر جای ما تنگ بود که به پشت نمی توانستیم بخوابیم مجبور بودیم به پهلو بخوابیم، همه اینها را در ظرف دو شب گرفته بودند، تعدادی را در همان شب پانزده خرداد و تعداد دیگری را در شب بعد، هر کس را که ممکن بود حرفی بزند دستگیر کرده بودند، البته حدود دو ماه بعد همه را آزاد کردند، آن روزی که آقای مطهری را آزاد کردند من تهران بودم و به دیدنش رفتم.
س: از خاطرات زندان ایشان -که در دیدار با حضرتعالی بیان داشتند- اگر چیزی را به یاد دارید بفرمایید.