صفحه ۲۲۵

بر سر ما هم یک بار این بازی را در آوردند، در سالن مسجد اعظم را بر روی ما بستند، من هم آمدم بیرون پشت در سالن مسجد درس گفتم، یکی دو روز همین شکل بود بعد در را بر روی ما باز کردند، خوب متولی مسجد اعظم را گاهی تهدید می‎کردند گولش می‎زدند، خدا ایشان را هم رحمت کند.

جمع آوری کمکهای مردمی برای بازسازی مدرسه فیضیه

س: گو یا قرار بود مدرسه فیضیه پس از حمله رژیم در دوم فروردین 1342 به این مدرسه توسطامام بازسازی بشود و مبالغی نیز جمع آوری شده بود، کم و کیف این قضیه را اگر یادتان هست بفرمایید.

ج: بله، این بیشتر جنبه شعاری و مبارزه تبلیغاتی داشت، البته آن روز اسم امام و آقای شریعتمداری با هم بود، بنا شد کسانی که می‎خواهند کمک بکنند اقلا دو تومان (بیست ریال) بدهند، اول از طرف دولت و از طرف ساواک یک تهدیدی شده بود که بانکها حساب باز نکنند ولی مع ذلک بانکها مقاومت کردند و به عنوان کمک به بازسازی مدرسه فیضیه حساب باز کردند، هم تهران هم قم و هم جاهای دیگر، افراد که می‎آمدند نقل می‎کردند گاهی اوقات دویست سیصد نفر مردم در صف ایستاده بودند پول به حساب بریزند، یک جنبه شعاری پیدا کرده بود و به حساب این دونفر یعنی به حساب امام و آقای شریعتمداری پول زیادی جمع شده بود، خلاصه هر کس می‎خواست به رژیم دهن کجی بکند به این حساب پول می‎گذاشت، حتی در تهران زنهای بدحجاب و بی حجاب هم داخل صف بودند و پول به حساب بازسازی مدرسه فیضیه می‎گذاشتند، این خودش یک وسیله همبستگی ملی بود.

س: آیت الله گلپایگانی چرا کنار بودند؟

ج: ایشان وارد این صحنه نمی شدند، در آن زمان محور امام بود بعدش هم آقای شریعتمداری، وقتی که امام را بازداشت کردند دیگر محور آقای شریعتمداری شده بود.

ناوبری کتاب