صفحه ۲۲۱

کمک دکتر واعظی رئیس بهداری قم به مجروحان مدرسه فیضیه

در اینجا یک جریان را نقل کنم که داستان شنیدنی است و آن اینکه یک روز من با مرحوم آقای حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی در منزل آن مرحوم مشغول بحث بودیم که شخصی آمد و گفت من " محمدعلی واعظی " هستم، مرا وزیر بهداری فرستاده برای بهداری قم و دستور داده قم که می‎روی چون پایگاه روحانیت است به دیدن مراجع برو، به ترتیب اول منزل آیت الله شریعتمداری، دوم منزل آیت الله گلپایگانی، سوم منزل آیت الله مرعشی و چهارم منزل آیت الله خمینی، حالا چون من آشنا نیستم شما مرا ببرید و به آقایان معرفی کنید.من ایشان را بردم به آقایان معرفی کردم ولی چون من با آقای خمینی مربوط بودم ایشان هم در حقیقت مرید آقای خمینی شد.

س: چطور شد ایشان خدمت شما رسیدند و این امر چه تاثیری در حوادث سیاسی قم داشت ؟

ج: ایشان یک آدم مذهبی بود، آخوندزاده هم بود اهل سده اصفهان ( خمینی شهر) پسر مرحوم حاج شیخ حسن و باجناق دکتر وحید بود و لابد از جایی شنیده بود که ما با آقایان بخصوص با آقای خمینی مربوط هستیم، خلاصه آن روز که کماندوها ریختند در مدرسه فیضیه این آقای دکتر واعظی مسئول بهداری قم بود، پنجاه شصت تا طلبه شاید هم بیشتر مجروح شده و در بیمارستان بستری بودند، ما هم به دیدن آنها رفتیم و مردم هم گروه گروه به دیدن آنها می‎آمدند، مرحوم آقای دکتر واعظی می‎گفت سازمان امنیت به من فشار می‎آورد و مرا مورد عتاب و خطاب قرار می‎دهد که چرا اینها را از بیمارستان بیرون نمی کنی ؟ چون مردم دسته دسته از قم و تهران و جاهای دیگر به عیادت آنها می‎آمدند و به دولت و سرهنگ مولوی بد و بیراه می‎گفتند و این وسیله تبلیغاتی عجیبی شده بود، آقای دکتر واعظی رفته بود تهران در وزارتخانه و گفته بود من دیگر به قم نمی روم این چه برنامه ای است که سازمان امنیت به من فشار می‎آورد که این همه مجروحین را از بیمارستان بیرون کنم، همیشه در جهان بهداشت و درمان از سیاست جداست، باید هر کس مجروح است ولو اینکه او را از جبهه جنگ

ناوبری کتاب