مکارم و آقای سبحانی و بعضی دیگر از فضلا اداره میکردند و آقای شریعتمداری پشتیبانی میکرد، مجله ارتباطی به دارالتبلیغ نداشت، مجله ای بود که در آن وقت که اصلا طلبه ها در کار مقاله نوشتن و این جور چیزها نبودند از حوزه منتشر میشد و در آن زمان این کار تازگی داشت و یک چیز جالبی بود که حوزه علمیه هم یک مجله تبلیغی دارد. مکتب اسلام آن وقت یک چیز آبرومندی به نظر میآمد و به نفع حوزه بود. این مجله در زمان آقای بروجردی شروع شده بود و ایشان نیز آن را تایید میکردند، ولی دارالتبلیغ همان گونه که عرض کردم وقتی آغاز به کار کرد که مبارزه شروع شده بود و قضیه لوایح شش گانه و رفراندوم مطرح بود و به نظر میرسید در این شرایط یک کانال انحرافی است،اما ظاهرش خیلی خوب بود، اسمش این بود که ما میخواهیم مبلغ تربیت بکنیم، ما باید کار زیر بنایی بکنیم، ما باید در همه جا مبلغ و ایادی داشته باشیم و تبلیغ اسلام بکنیم، اگر طلبه های مبلغ خوب داشته باشیم بالنتیجه قدرت پیدا میکنیم و میتوانیم کاری بکنیم. آقای مطهری هم از وقتی رفته بود تهران دیگر خیلی در جریان مبارزات به صورت مستقیم نمی توانست باشد، در دانشگاه اگر چه استقلال خودش را حفظ کرده بود اما نمی توانست مثل ما در مبارزات شرکت کند، ایشان عقیده اش این بود که باید کارهای علمی و تربیتی کرد، ایشان در دانشگاه کارهای تربیتی میکرد میگفت باید کج دار و مریز رفت که بتوانیم خودمان را حفظ کنیم و کار کنیم. دارالتبلیغ هم برای تربیت مبلغ و پیاده کردن اسلام و رساندن صدای اسلام به آفریقا و اروپا و سایر کشورها یک اساسی را پی ریزی میکرد و آقای خمینی هم با اصل این کار مخالف نبودند ما هم مخالف نبودیم، ولی میگفتیم چرا حالا که ما دستمان به یک کار اساسی بند شده اینها کانال انحرافی درست کرده اند و نیروها را به آن مسیر سوق میدهند؟البته آقای شریعتمداری این جور نبود که با رژیم یا با شاه ساخته باشند، اما آن شجاعتی را که مثل آقای خمینی بخواهد با رژیم در بیفتد نداشت.