میکردیم. البته دارالتبلیغ سر و صورتش خیلی خوب بود، آقای شریعتمداری میگفتند ما از همه جای دنیا، از آفریقا، از آمریکا، از اروپا میخواهیم طلبه بیاوریم تربیت کنیم و به آنجاها مبلغ بفرستیم؛ جوری بود که یک عده که میخواستند کاری کرده باشند -از علما و مدرسین قم - افتادند در مسیر تدریس در دارالتبلیغ، میگفتند عمل مثبت این است، مخالفت با رژیم شاه به جایی نمی رسد، شکست میخوریم، مبارزه با شاه مشت روی سندان کوبیدن است. ما میگفتیم این افکار انقلابی که در جوانها ایجاد شده است باید در مسیر مبارزه با شاه و رژیم فاسد او جهت پیدا کند، با این قضیه طلبه ها و مدرسین و فضلا و علمای قم دو دسته شدند، یک عده طرفدار آقای شریعتمداری بودند که در دارالتبلیغ تدریس میکردند و در حقیقت از مبارزه با رژیم جدا شدند، و عده ای دیگر در مسیر مبارزه با شاه و دستگاه حاکم قرار گرفته و از آقای خمینی جانبداری میکردند؛در صورتی که در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی همه اینها باهم بودند. به هر حال دارالتبلیغ سبب شد که حوزه دو دسته شود، کسانی که میخواستند سرشان را درد نیاورند و اسمش هم این باشد که دارند کاری اسلامی میکنند و مبلغ تربیت میکنند، دلشان به همین جهت خوش بود، در حقیقت میشد بگویی که این کار ضربه ای به مبارزه با رژیم بود.
مجله مکتب اسلام
س: حضرتعالی که فرمودید علت مخالفت شما با دارالتبلیغ این بوده است، چطور شد که همفکر شما یعنی مرحوم آیت الله مطهری و افراد دیگری از این قبیل در بعضی از برنامه های دارالتبلیغ شرکت میکردند و در مجله " مکتب اسلام " مقاله مینوشتند؟
ج: مساله مجله " مکتب اسلام " یک مساله جدا بود، این مجله مربوط به دارالتبلیغ نبود اگر چه آقای شریعتمداری موسس آن بودند، آقای شریعتمداری یک سنخ کارهای روشنفکری داشتند، ذاتا اصلاح طلب بودند؛ اما شجاعت آن معنا را که بخواهند با شاه در بیفتند نداشتند ولی دلشان میخواست کار اصلاحی بکنند، مکتب اسلام را آقای