ج: " دارالترویج " اصلا خیلی چیز مبتذلی بود، این را همه میدانستند متکی به یک مرجع و یا پایگاهی در روحانیت نبود، چهارتا آخوند را راه انداخته بودند که ببرندشان تهران نشان بدهند که آخوندها هم باما هستند، چهارتا آخوند را پیدا میکردند که به استقبال شاه ببرند و در مراسم شاه شرکت کنند، دارالترویج پیش همه بدنام بود حتی آقای شریعتمداری هم با آن موافقت نداشت، از اوقاف یک کمکی به آنها میکردند و بعد هم چون بی ریشه بود از بین رفت.
تاسیس " دارالتبلیغ " توسط آیت الله شریعتمداری
اما " دارالتبلیغ " خیلی آبرومند بود سر و صورت خیلی خوب داشت، مخالفت آیت الله خمینی هم با دارالتبلیغ به این معنا که موسسه ای برای تربیت مبلغ وجود داشته باشد نبود، ایشان عقیده اش این بود که طرح آن در شرایط فعلی یک کانال انحرافی است، در وقتی که ما داریم با نظام شاه و دولت مبارزه میکنیم مطرح کردن این معنا که ما میخواهیم مبلغ تربیت بکنیم سبب میشود که افکار یک عده در این مسیر قرار بگیرد و از اصل مبارزه غفلت بکنند. نظیر مساله انجمن حجتیه که آن هم همین اشکال را داشت و آنهایی که در مبارزه بودند میگفتند وقتی داریم با نظام و با رژیم شاه مبارزه میکنیم مساله عمده کردن مبارزه با بهاییها یک خط انحرافی است، میخواهند افکار جوانها را بیندازند در یک کانال انحرافی و سرشان را بند کنند به اینکه حالا داریم با فلان بهایی مبارزه میکنیم و دیگر با رژیم کاری نداشته باشند و همین طور هم بود، بسیاری از این جوانهای داغ و تندی که افکار انقلابی داشتند و دنبال این بودند که کاری انجام بدهند افتادند در مسیر مبارزه با بهاییها و بالنتیجه در مخالفت با رژیم کوتاه آمدند، و بلکه به آنها تلقین میشد که اگر میخواهیم در راهمان پیروز بشویم بایستی حالا با رژیم کاری نداشته باشیم تا اینکه بتوانیم ریشه بهائیت را بکنیم، آیت الله خمینی هم نظرشان به دارالتبلیغ یک چنین چیزی بود؛ آن وقت در افتتاح دارالتبلیغ -از قرار منقول - رئیس ساواک وقت هم شرکت کرده بود. روی این جهت آقای خمینی مخالف بود و ما هم که در مسیر مبارزه قرار داشتیم با آن مخالفت