رسیدیم که در عصر غیبت، امامت و رهبری جامعه بر اساس ضوابط و ملاکهای مشخص شده از سوی اسلام توسطانتخاب مردم صورت میگیرد، و این خلاف مذهب تشیع هم نیست. تا وقتی که امام منصوب هست، امام منصوب؛ ولی هنگامی که دستمان از امام منصوب کوتاه است شایسته ترین فرد برای رهبری در چهارچوب ضوابط شرعی توسط مردم انتخاب میشود، بالاخره ما در بحث به این نتیجه رسیدیم. بعد این نظر را با مرحوم امام مطرح کردیم، گفتیم نظر ما این است که این قول ثالثی است، اهل سنت میگویند خلافت به انتخاب است، شیعه میگوید به نصب است، ما میگوییم با هر دو است، تا مادامی که امام منصوب هست، امام منصوب؛ وقتی که نیست و غایب است امام منتخب، و امام منتخب باید مجتهد جامع الشرایط باشد.
آن وقت مرحوم امام گفتند نه این جوری نیست -گو یا ایشان میخواستند با ما جدل کنند- گفتند: مذهب تشیع این است که امام باید معصوم و منصوب باشد. در زمان غیبت تقصیر خود مردم است که امام غایب است، خواجه هم میگوید: "وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا"تجریدالاعتقاد، مقصد پنجم، مساله امامت. حالا ما هم لایق نبوده ایم که امام غایب است، ما باید شرایط را فراهم کنیم تا امام زمان (عج) بیاید. ما گفتیم پس در زمان غیبت باید هرج ومرج باشد، فرمود این تقصیر خود مردم است، خداوند نعمت را تمام کرده ما باید لیاقت آمدن امام زمان (عج) را در خود فراهم کنیم، نظر شیعه این است که امام فقط باید منصوب و معصوم باشد؛ این بود اظهارات ایشان در آن وقت، و اشاره ای هم به ولایت فقیه نکردند.
بعدا که ایشان به نجف رفتند در آنجا دوازده جلسه راجع به ولایت فقیه و حکومت اسلامی بحث کردند و همان نوارها پیاده شد و مقدمه ای برای تشکیل حکومت اسلامی در ایران گردید.