ایشان حرفهای مرحوم نائینی را مطرح میکردند و به رد و ایراد آن میپرداختند، بعضی از نجفیها که شنیده بودند ایشان به حرفهای نائینی ورمی رود از دست ایشان عصبانی بودند، چون مرحوم نائینی از نظر علمی برای آنان خیلی اهمیت داشت. بالاخره این دوره اصول ایشان تمام شد و ما دیگر در درس اصول ایشان شرکت نکردیم. ایشان در دوره بعد کفایه جلد اول را شروع کردند، و این درس ایشان یکدفعه شلوغ شد، تعداد شاگردان ایشان به پانصد ششصد نفر هم رسید، آقای سبحانی هم که تقریرات درس ایشان را نوشته است همین قسمت جلد اول را نوشته است، من از درسهای ایشان مباحث استصحاب و تعادل و تراجیح را نوشته ام ولی به صورت خطی است و چاپ نشده است. بعد من و آقای مطهری و سه چهار نفر دیگر در منزل ایشان کتاب "الزکات " را شروع کردیم، البته حدود دو ماه بیشتر طول نکشید، در این درس آقای احمدی میانجی و آقا موسی صدر هم شرکت میکردند، محل این درس همان اطاقی بود که ایشان قبلا درس اسفار میگفتند. من یک بار با ایشان شوخی کردم گفتم آقا این اطاق از بس از کفریات فلسفه به درگاه خدا نالید عاقبت بخیر شده و الان فقه آل محمد(ص) در آن تدریس میشود! گاهی از این شوخیها با ایشان میکردیم و ایشان میخندیدند. من مبحث زکات ایشان را هم نوشته ام که پنجاه شصت صفحه است و مربوط است به اوایل زکات، البته بعدا این درس تعطیل شد. ما از مباحث فقه پیش ایشان همین قسمت از بحث زکات را خواندیم.
آمیختگی عرفان با فلسفه در درسهای فلسفه آیت الله خمینی
س: حضرتعالی که طی سالها ارتباط علمی نزدیکی با حضرت امام داشتید جنبه عرفانی ایشان را چگونه یافتید، آیا درس عرفان نیز پیش ایشان خواندید یا نه ؟
ج: چنانکه قبلا گفتم من پیش امام منظومه را خواندم تا اول "طبیعیات "، مبحث "نفس " اسفار را هم تا آخر پیش ایشان خواندم؛ ولی درس مرحوم امام به شکلی بود که فلسفه را با عرفان با هم میگفت مخصوصا در اسفار که فلسفه و عرفان با هم مخلوط است، و چون ایشان ذوق عرفانی داشت طبعا به مناسبت مسائل عرفانی هم مطرح