صفحه ۱۹۰

س: شنیده شده است آیت الله شیخ عبدالکریم زنجانی هم در آن زمان -حتی از زمان آیت الله بروجردی - به عنوان مرجع تقلید مطرح بوده اند؛ آیا این مطلب صحت دارد؟

ج: ایشان به عنوان یک رجل سیاسی مطرح بودند. وقتی مرحوم آشیخ عبدالکریم زنجانی از عراق به ایران آمد دولت ایران از او استقبال و تجلیل کرد، بعد که می‎خواست به قم بیاید آیت الله بروجردی به عنوان مسافرت از قم بیرون رفت تا مجبور نشود با او ملاقات کند. البته خدا رحمتش کند می‎گویند آدم خوبی بوده ولی آن زمان مارک وابستگی به دولت به او خورده بود.

س: در اهواز و خوزستان هم آیت الله بهبهانی به عنوان مرجع مطرح بود؟

ج: بله مرحوم آیت الله بهبهانی هم در اهواز و آن منطقه مطرح بودند، البته ایشان در رامهرمز بودند و بعد به اهواز آمدند و یک عده ای هم اطرافشان بودند؛آیت الله نبوی هم در دزفول بودند و تعدادی مقلد داشتند و می‎گفتند یک تعدادی هم در العماره عراق از ایشان تقلید می‎کنند. در جاهای دیگر هم افراد صاحب رساله وجود داشتند. البته در آن زمان و در آن شرایط این پراکندگی مرجعیت هم تا اندازه ای طبیعی بود؛ از طرف دیگر رژیم شاه هم از پراکنده شدن مرجعیت و پیشگیری از تمرکز آن در یک مرجع قوی بدش نمی آمد، خصوصیات قومی و روحیات ناسیونالیستی هم به این قضیه کمک می‎کرد؛ مثلا یادم هست این داستان را مرحوم امام برای من نقل کردند، ایشان فرمودند: مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی که فوت شد علمای مشهد جمع شدند که مرجع معین کنند، یکی از آقایان در آن جلسه می‎گوید آقای حاج آقا حسین قمی برای مرجعیت خوب است ولی ریشش دست پسرش آسید مهدی است، آقای بروجردی هم خوب است اما ریشش دست حاج آقا روح الله است، ما بیاییم آسید محمود شاهرودی را معین بکنیم که در اختیار خودمان باشد! این را یکی از آقایان در مجلس علمای مشهد گفته بود. مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا مهدی اصفهانی (رحمه الله علیه)درآن جلسه گفته بودند پس این جلسه ما از جلسه سقیفه کمتر نیست ! ما آمده ایم ببینیم چه کسی اعلم و لایق است یا اینکه ببینیم چه کسی ریشش دست ماست ؟! آخه این چه جور برخوردی است که شما می‎کنید! این داستان را مرحوم امام برای من نقل کردند.

ناوبری کتاب