صفحه ۱۶۶

صاحب الداری دادم، ایشان گفتند شما چیزی از آن را می‎خواهید؟ گفتم نه، با اینکه نیاز هم داشتم، می‎خواستم عفت به خرج بدهم؛ خوب تصادفا آن روز آقای بروجردی آن پول را به من دادند که به ایشان بدهم لابد وقتهای دیگر هم این برنامه ها را داشته اند.

از جمله اینکه به ایشان خبر داده بودند که طلبه ها بعضی وقتها کارهای زشتی انجام می‎دهند مثلا با مردم درگیر می‎شوند یا بددهنی می‎کنند یا گدابازی در می‎آورند، ایشان دستور داده بودند که افرادی مامور سری باشند که ضمن اینکه درسشان را می‎خوانند در حوزه بگردند و این تیپ افراد را شناسائی کنند و گزارش بدهند. آن وقت من یادم هست که مرحوم حاج آقا عبدالله که اهل تهران بودند -پدر خانم آقای یثربی امام جمعه کاشان - روزی جمعی را دعوت کردند که من هم یکی از آنها بودم، آقای مولایی هم -که مدتی متولی آستانه حضرت معصومه (س) بود- یکی از آنها بود، گفت آقا فرموده اند طلبه هایی محرمانه در میان طلبه ها بگردند و کسی هم نداند و اگر کارهای خلافی از آنها دیدند گزارش بدهند، من همانجا اشکال کردم که این سیاست شما با آنچه آقای بروجردی می‎خواسته جور در نمی آید، برای اینکه شما می‎خواهید کسی آنها را نشناسد، ما پنج شش نفر الان همدیگر را می‎شناسیم و "کل سر جاوز الاثنین شاع " (هر رازی که از دونفر تجاوز کرد فاش می‎شود)، و کافی است یکی از ما به رفیقش بگوید. قاعده اش این بود که به هر یک از ما جداجدا می‎گفتید به نحوی که هر یک گمان کند او تنهاست و کس دیگری نیست. آن قضیه بعد به هم خورد؛ اما یک چنین چیزهایی در ذهن آیت الله بروجردی بود.

تشکیل هیات حاکمه برای رسیدگی به تخلفات روحانیون

اگر یک وقت طلبه ای از ناحیه دولتی ها تحت تعقیب قرار می‎گرفت ایشان خیلی ناراحت می‎شد، به همین جهت خود ایشان یک هیات حاکمه ای مرکب از پنج شش نفر درست کرده بود و در مدرسه فیضیه مستقر بودند که اگر از طلبه ای گزارشی رسید که تخلفی انجام داده آن هیات حاکمه او را بخواهد و در درجه اول

ناوبری کتاب