صاحب الداری دادم، ایشان گفتند شما چیزی از آن را میخواهید؟ گفتم نه، با اینکه نیاز هم داشتم، میخواستم عفت به خرج بدهم؛ خوب تصادفا آن روز آقای بروجردی آن پول را به من دادند که به ایشان بدهم لابد وقتهای دیگر هم این برنامه ها را داشته اند.
از جمله اینکه به ایشان خبر داده بودند که طلبه ها بعضی وقتها کارهای زشتی انجام میدهند مثلا با مردم درگیر میشوند یا بددهنی میکنند یا گدابازی در میآورند، ایشان دستور داده بودند که افرادی مامور سری باشند که ضمن اینکه درسشان را میخوانند در حوزه بگردند و این تیپ افراد را شناسائی کنند و گزارش بدهند. آن وقت من یادم هست که مرحوم حاج آقا عبدالله که اهل تهران بودند -پدر خانم آقای یثربی امام جمعه کاشان - روزی جمعی را دعوت کردند که من هم یکی از آنها بودم، آقای مولایی هم -که مدتی متولی آستانه حضرت معصومه (س) بود- یکی از آنها بود، گفت آقا فرموده اند طلبه هایی محرمانه در میان طلبه ها بگردند و کسی هم نداند و اگر کارهای خلافی از آنها دیدند گزارش بدهند، من همانجا اشکال کردم که این سیاست شما با آنچه آقای بروجردی میخواسته جور در نمی آید، برای اینکه شما میخواهید کسی آنها را نشناسد، ما پنج شش نفر الان همدیگر را میشناسیم و "کل سر جاوز الاثنین شاع " (هر رازی که از دونفر تجاوز کرد فاش میشود)، و کافی است یکی از ما به رفیقش بگوید. قاعده اش این بود که به هر یک از ما جداجدا میگفتید به نحوی که هر یک گمان کند او تنهاست و کس دیگری نیست. آن قضیه بعد به هم خورد؛ اما یک چنین چیزهایی در ذهن آیت الله بروجردی بود.
تشکیل هیات حاکمه برای رسیدگی به تخلفات روحانیون
اگر یک وقت طلبه ای از ناحیه دولتی ها تحت تعقیب قرار میگرفت ایشان خیلی ناراحت میشد، به همین جهت خود ایشان یک هیات حاکمه ای مرکب از پنج شش نفر درست کرده بود و در مدرسه فیضیه مستقر بودند که اگر از طلبه ای گزارشی رسید که تخلفی انجام داده آن هیات حاکمه او را بخواهد و در درجه اول