صفحه ۱۶۳

ج: من خاطره ای از مرحوم آیت الله بروجردی در این ارتباط به یاد دارم که برای شما نقل می‎کنم. ایشان یک روز در صحبتهایشان فرمودند: جریان مشروطه که پیش آمد من در نجف بودم، مرحوم آخوند خراسانی که در جریان مشروطه وارد شد با اینکه استاد من بود من دیگر به منزل ایشان رفت و آمد نکردم تا اینکه یک روز ایشان مرا در کوچه دیدند و خیلی با من گرم گرفتند و حال و احوال و معانقه کردند که شما کجا بودید، تشریف نداشتید و... گفتم آقا من جایی نبودم، همین جا بودم ! ولی از این برخورد خیلی شرمنده شدم که چرا در آن مدت به منزل آخوند نرفته ام. گو یا ایشان (آقای بروجردی) در آن موقع می‎خواسته اند از جریانات سیاسی کنار باشند و در دسته بندیهای موافقین و مخالفین مشروطه دخالت نکنند.

باز یک روز دیگر خدمت ایشان بودیم صحبت از مرحوم آخوند و جریان مشروطه پیش آمد. البته الان یادم نیست چه کسی مساله را مطرح کرد، آقای فاضل -پدر همین آقای فاضل لنکرانی - با لهجه ترکی گفتند: در جریان مشروطه مرحوم آخوند قاصر بودند نه مقصر، ایشان توجه نکردند، باز آقای فاضل این جمله را تکرار کردند، ایشان فرمودند: "چه می‎گویی ! مرحوم آخوند نه قاصر بودند نه مقصر، مرحوم آخوند فداکاری کردند، منتها دیگران با ایشان همراهی نکردند، دنیای آن روز داشت عوض می‎شد و شرایط زمانه دیگر اجازه نمی داد که یک شاه قلدر و دیکتاتور بخواهد داروندار مردم را در اختیار داشته باشد و خودسرانه عمل کند،دنیا داشت عوض می‎شد و در ایران هم باید یک تحولی به وجود می‎آمد، مرحوم آخوند و علما هم فکر می‎کردند در این تحول که می‎خواهد به وجود بیاید آنها هم نقش داشته باشندتا بتوانند موازین اسلام را پیاده کنند،نظر آقایان این بود، اینکه اشکالاتی پیش آمد مطلب دیگری است ولی نظر آنان خدمت بود و حسن نیت داشتند".

البته در همان وقت این مطلب در ذهن من خطور کرد که از ایشان بپرسیم اگر جریان به این شکل است پس چرا شما آن روز به منزل آخوند رفت و آمد نمی کردید و کنار کشیدید؟ البته بعد خودمان جواب می‎دادیم که شاید آن روز هنوز مسائل بر ایشان روشن نبوده و بعدا روشن شده است، بالاخره ایشان گفتند مرحوم آخوند نه قاصر بودند و نه مقصر بلکه ایشان فداکاری کردند.

ناوبری کتاب