حامیان ایشان نیز بساطشان را از قم جمع کردند رفتند تهران و قضیه تمام شد. اصولا آیت الله بروجردی روی مساله کمو نیزم خیلی حساس بودند. در قضیه مرحوم مصدق هم دربار شاه توده نفتی ها را فرستاد -حتی در و شنوه که آیت الله بروجردی تابستانها در آنجا بودند- علیه روحانیت شعار بدهند و تظاهرات کنند، تا جایی که آیت الله بروجردی تماس گرفت و گفت این چه وضعی است که راه انداخته اید! دربار میخواست با دکتر مصدق مبارزه کند و با این کارها علیه مصدق جوسازی میکرد. دربار توده ایها را تحریک میکرد که علیه روحانیت و علیه دین شعار بدهند که وقتی آقای مصدق را میخواهند کنار بزنند کسی از او حمایت نکند، اوضاع جوری شده بود که وقتی در و شنوه ما داشتیم جامع الاحادیث را مقابله میکردیم و سی چهل نفر بودیم، خبر آوردند که مصدق سقوط کرد یکی از آقایان سجده شکر به جا آورد که الحمدلله دیگر از شرشان راحت شدیم خطر از اسلام برطرف شد! درباریها با این بازیها میخواستند زمینه فراهم کنند که برای سقوط دکتر مصدق روحانیت با آنها همراهی کند.
نمونه ای دیگر از فعالیتهای دربار به اسم حزب توده
بر اساس سیاستی که عرض کردم بعدا معلوم شد به اسم کمونیستها و به تحریک دربار نامه هایی به علما و آخوندها نوشته میشد و آنها را تهدید میکردند که مثلا شما را میکشیم، و چنین و چنان میکنیم؛ آقای حاج آقا حسن رضو یان نجف آبادی برای من نقل کرد که من قبل از سقوط دکتر مصدق رفتم نزد آقای ابوالقاسم پاینده -صاحب امتیاز و موسس مجله صبا که نجف آبادی بود و سابقه طلبگی داشت و گاهی در مجله اش به پر و پای آخوندها هم میپیچید و یک چیزهایی راجع به آخوندها مینوشت - گفت: من دیدم ابوالقاسم پاینده در یک صفحه بزرگ اسامی بسیاری از روحانیون رانوشته،بعد منشی اش را صدا زد و متنی را به او داد،و گفت بیا این متن را برای این آدرسها بفرست. گفت من آن وقت نفهمیدم که آن متن چه بود، بعد که مصدق سقوط کرد شنیدم به علما نامه هایی تهدید آمیز نوشته شده... به ابوالقاسم