منظور این است که آقای حاج آقا موسی میخواست در لبنان فعالیت کند ناچار بود قدرتی پشتیبانش باشد، آن وقت حوزه علمیه ما نه امکانات مادی داشت و نه قدرتی، ناچار بود که با قدرت حکومت ایران بروند آنجا، حکومت هم برای اینکه زبانی آنجا داشته باشد یک نمایندگی داشته باشد اینها را تایید میکرد این یک چیز طبیعی بود، نمی شود همه آن را بر بدی حمل کرد، در آن شرایط که جمهوری اسلامی نبود، حکومت محمدرضا بود و اسمش حکومت شیعه بود. وقتی به مرحوم آقای حکیم اعتراض میکردند که چرا شما از حکومت ایران حمایت میکنید میگفت آخر تنها یک کشور به نام شیعه هست که جایگاه فقه صادق آل محمد(ص) است و پادشاه آن شیعه است در مقابل حکومتهای دیگر ما ناچاریم اینها را تایید کنیم.
س: آیا سفارش آقا موسی صدر به شاه در مورد شما موثر بود؟ ظاهرا در مورد حنیف نژاد و مجاهدین بی تاثیر بوده است ؟
ج: نه راجع به من موثر بود و نه راجع به حنیف نژاد و مجاهدین؛ شاه ایشان را به علم محول نموده بود و در حقیقت این حواله ها یک بازی سیاسی بود.
حزب توده و موضع آیت الله بروجردی در برابر آنها
س: اصولا موضع آیت الله بروجردی و حوزه علمیه قم در برابر جریان حزب توده چه بود؟ و اینکه آیت الله بروجردی آن زمان تا حدودی به دربار نزدیک بوده آیا بدین علت بوده که از تجزیه ایران توسط حزب توده و شوروی ها وحشت داشتند یا چیز دیگری بوده است ؟
ج: بالاخره حزب توده در نظر مردم تصویر حزب خلاف مذهب، حزب خلاف خدا، حزب بی دینی، حزب مصادره اموال و... را داشت، من یادم هست یک وقت در نجف آباد توده ایها دکانها را غارت میکردند، مادر من خدا رحمتش کند میگفت من دیدم دکان قنادی عمویدالله ایزدی را دارند غارت میکنند، کله قندها را پرت میکنند بیرون و به مردم میگویند مال خودتان است هرچه میخواهید ببرید، چهار پنج تا از این قندها را آورده بود خانه، گفت من اینها را آورده ام که بدهم به صاحبش، بعد که