میکرد، " مجله رساله الاسلام " را که از مصر میفرستادند آقای بروجردی تمامش را مطالعه میکرد. من یک جلسه خدمت آقای بروجردی بودم که حدود سه ساعت طول کشید، آقای شیخ محمدتقی قمی به ایشان گزارش میداد که در آنجا چه کرده ایم و آقای بروجردی راهنمایی میکرد که مثلا این کار و آن کار را بکنید.
نمونه دیگر اینکه حجه الاسلام آقای وکیلی -خدا رحمتش کند- اشعاری گفته و فقه را به شعر درآورده بود که چاپ هم شده است، در اولش راجع به عمر و ابوبکر چیزهایی نوشته بود، کتاب را به آیت الله بروجردی نشان داده بود، آقای بروجردی گفته بود این کتاب از کتب ضاله است حق نداری منتشر کنی، این قسمتها را برو عوض کن؛ ایشان عقیده نداشت که کتابی چاپ کنیم و در آن به عمر و ابوبکر لعن کنیم. من یادم هست در همان زمانها آیت الله امینی آیت الله حاج شیخ عبدالحسین امینی در تیرماه سال 1349 شمسی در تهران از دنیا رفتند و جنازه ایشان به نجف اشرف منتقل گردید و در کتابخانه ای که در کنار مرقد مطهر حضرت علی (ع) تاسیس کرده بودند به خاک سپرده شد. صاحب کتاب الغدیر آمده بود اصفهان ما هم از او استقبال کردیم در مسجد سید اصفهان منبر میرفت و در ضمن سخنان خود مساله خلافت و عقاید شیعه را مطرح میکرد. بالاخره با سخنرانیهای ایشان در اصفهان جو ضد سنی گری و مراسم نهم ربیع داشت گل میکرد. آن وقت که آقای امینی به اصفهان آمده بودند دهه صفر بود دنبالش هم نهم ربیع بود که به عنوان عید عمر در اصفهان معرکه است. من در همان زمانها آمدم قم، یک روز پیش آقای بروجردی بودم آقای حاج سید محمد باقر ابطحی هم پدر خانمش را آورده بود آنجا به آقای بروجردی معرفی کند، یکدفعه آقای بروجردی فرمودند: "آقا این چه وضعی است در اصفهان ! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد میگیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم ؟ در اصفهان این چه وضعی است ؟" خلاصه آقای بروجردی از این وضع عصبانی بود.اسم آقای امینی را نیاورد اما پیدا بود از منبرهای تند ایشان و آن جو عید عمر گرفتن اصفهان خیلی ناراحت است.
آن فتوای معروف شیخ شلتوت را هم که همه میدانند؛ آن فتوا که در آن شلتوت فقه شیعه را به رسمیت شناخت در اثر فعالیت آیت الله بروجردی بود،ایشان به این جور