قراری که گفتند آقای بروجردی برای آزادی آنها اقدام کرد و حاجی احمد را همراه با نامه ای برای ملاقات با شاه فرستاد، ولی آن وقت گفته بودند که شاه رفته است آبعلی یا جای دیگر و ایشان را معطل کرده بودند تا وقتی که فدائیان را اعدام کرده بودند بعد نامه آقای بروجردی را قبول کرده بودند؛ جریان فدائیان اسلام در حوزه اجمالا به این شکل بود. البته آنان هدفشان خوب بود افراد پاکی بودند، یادم هست مرحوم نواب در مدرسه فیضیه منبر رفت، سوره "الهیکم التکاثر" را خواند به قدری این منبر آتشین بود که هر کسی را تحریک میکرد -خدا رحمتش کند- از روی ایمان صحبت میکرد و سخنانش بسیار موثر بود. مرحوم آسید عبدالحسین واحدی هم طلبه بود، من در مدرسه دارالشفاء سه ماه با او هم حجره بودم، ایشان مرتب پیش مرحوم نواب میرفت و با او رابطه داشت، اینها واقعا از روی ایمان کار میکردند، اما جوری بود که بزرگان را نادیده میگرفتند. البته شاید هم بشود گفت معمولا با بزرگان نمی شود انقلاب کرد، انقلاب از طبقه پایین شروع میشود اینها هم با قطع نظر از بزرگان کار میکردند، به همین جهت قهرا بزرگان قم با آنها جور نبودند، البته شاید اجمالا بیت آقای صدر با آنان موافق بودند، قرائن تا اندازه ای این معنا را نشان میداد.
س: یعنی شخص مرحوم آیت الله صدر از آنان حمایت میکرد یا فرزند ایشان مرحوم حاج آقا رضا صدر با فدائیان اسلام موافق بودند؟
ج: نه اینکه با صراحت ولی قرائن نشان میداد که بیت مرحوم صدر موافق باشند، حالا من مطلبی را میگویم تا جو آن موقع روشنتر شود.
به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه و مخالفت طلاب با آن
یکی از مسائلی که در آن موقع اتفاق افتاد قضیه فلسطین بود، اسرائیلی ها در آنجا مسلمانان را شکست دادند و از کشورشان بیرون راندند، آن وقت صحبت شد که ایران هم میخواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ در آن زمان مرحوم آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری از کسانی بود که با آیت الله کاشانی علیه به رسمیت شناختن